۱۴۰۰ آبان ۱۲, چهارشنبه

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی" آدرس ثابتی ندارند، همه جا حضور دارند. یک صفت شیطانی است ـ یک رفتار زشت و نکوهیده است ـ عملکردشان نادرست دارد، محور شرارت شان از یک تا صد متغیر است. بستگی به آدمهایش دارد، مردمان عادی باشند یا کسانی در رأس هرم قدرت، میتواند دیکتاتور خامنه ای، روحانی، بشار اسد، اردوغان، عادل المهدی، مالکی و... باشد. میتواند کسی یا کسانی باشند که درمهد دمکراسی با آنها عکس یادگاری میاندازند، با هم دست میدهند، به سلامتی یکدیگر جام شراب حقوق بشر مینوشند، عهدنامه می نویسند. آن طرف سلاح می فروشد، اینطرف نفت میدهد! آنطرف مدعی است نیتش خیر است، برای دفاع از مرزهای کشورشان به آنها میفروشند، اینطرف وادار میشوند برای دفاع از یکدیگر وارد جنگ شوند. ماهیت طرفین استفاده از«آن» برای کشتن «همنوع» است!

«جهان سومی» میتواند یک مدعی کمونیست مثل نوام چامسکی باشد، به نفع دیکتاتور جهان سومی قلمفرسایی کند همزمان برعلیه رئیس جمهورآمریکا ترامپ صدها مقاله بنویسد، بی آنکه از رئیس جمهور نوکیسه ای مثل پوتین نامی بیاورد! میتواند رادیو بی بی سی در«لندن» باشد که بیشترین عامل بوجود آمدن «جهان سومی ها» در جهان بوده است همزمان به دست آورد خودش با چشمان حقارت به آنها نگاه کند! جهان سومی کسانی هستند، تابعیت دوگانه دارند و با زبان فارسی در رادیوی بیگانه، به نفع دیکتاتور جهان سومی اخبار جعلی پخش میکنند و بر علیه مبارزان «جهان اولی» توطئه می کنند، آنها را سانسور می کنند، مادامیکه "سانسور" را پدیده جهان سومی می پندارند! 

علیرضا تبریزی 







۱۳۹۹ تیر ۴, چهارشنبه

سخن شب: پیام سهیل عربی سوزاندن کارت بریدگان!

همانطور که این روزها بطور هماهنگ همگان شاهد هستیم، امواجی از دروغ توسط افراد معلوم الحال که نیازی به آوردن نام آنها نیست بر صخره های مقاومت می کوبانند که ایضن هدفشان تخریب چهره مقاومت است.
ابتدا به ساکن برای ورود به اصل مطلب عمد دارم قبل ازآن به یک خاطره که مربوط به زمانی میشود که تازه دو سالی از سکونتم درسوئد می گذشت، بپردازم. تصمیم گرفتم از شهری که ساکنش بودم به شهردیگری جابجا شوم. برای همین از آشنایی که خودش درآن شهر زندگی میکرد، درخواست کمک نمودم. گفت ـ فلانی تو برو قرارداد خونه ات رو فسخ کن، پیدا کردن خونه با من! یکی از قوانین موجر و مستأجر در سوئد سه ماه مهلت برای فسخ قرارداد است، مگر درموارد استثنائی توافقی برای مدت زمان کمتر یا بیشترمابین موجر و مستأجر صورت بگیرد. به شرکت ساختمانی مراجعه کردم و قرارداد خانه را فسخ کردم، از این لحظه به بعد من سه ماه مهلت داشتم تا آپارتمانم را تخلیه کنم. بعد از چند روز تحقیق متوجه شدم پیدا کردن خانه خالی در شهر مورد نظر آنقدرها هم آسان نیست که آشنایم میگفت. پشیمان شدم واز این رو به شرکت ساختمانی مربوطه مراجعه کردم، گفتم: من نظرم برگشته است نمیخواهم نقل مکان کنم. جواب دادند: متأسفانه خانه فعلی ات را به کس دیگری که درنوبت بوده است داده ایم. روزهای متوالی از پی هم میگذشت و مهلت سر رسید تحویل آپارتمانم به پایان خودش نزدیکتر میشد و من از پیدا کردن خانه خالی کاملن نا امید شدم.
باری، روز موعد رسید و من با کمک آن آشنا اسباب و اثاث را بار زدیم و عازم شهر جدید شدیم. از این لحظه به بعد خانه بدوش شدم، از چندین نفرهمسایگان "آشنا" سئوال کردیم اگر چنانچه انبارشان خالی است یا جا دارند، به ما بدهند تا بتوانیم وسایل خانه را در آن جا دهیم. به هر فلاکتی بود این معضل را حل کردیم. ناچار شدم برای مدتی در منزل آن آشنا سر کنم. کار من شده بود هر روز به شرکت ساختمانی سر بزنم و دست خالی برگردم. تا اینکه یک آپارتمان بزرگ خارج از حد نیازم با سه برابر اجاره قبلی ام پیدا شد، از روی ناچاری قرارداد بستم. هنوزساعتی از بستن قرارداد خانه جدیدم نگذشته بود، بطورتصادفی یک دوست قدیمی را در خیابان دیدم، بعد از شنیدن شرح ماجرایم، گفت: اتفاقن من یک دوستی دارم که میخواهد به شهر دیگر نقل مکان کند، از قضا تصمیم ندارد که خانه اش را تحویل شرکت ساختمانی بدهد، اجاره اش هم بسیار پایین است، اگر بخوای میریم آنرا برات جور میکنم. گفتم: با کمال میل. با هم رفتیم شرکت ساختمانی تا قرارداد خانه جدید را فسخ کنم. کارمند مربوطه گفت: متأسفانه سه ماه باید اجاره را پرداخت کنید. مگراینکه خودت کسی را پیدا کنی تا قرارداد خونه جدیدت را تقبل کند.
القصه از آن زمان بیش از سی سال میگذرد، به دلیل آشنا نبودن به زبان سوئدی و قوانین کشوربه مروربا پرداختن هزینه های اجباری تجربه کسب کردم. درسوئد آموختم دو چیزازاهمیت ویژه ای برخورداراست: «امضاء و شاهد» آموختم قانون یعنی اجرای عدالت، آموختم در سوئدـ من زبان نمیدونستم، خوب نشنیدم، سوءتفاهم شد، ننه من غریبم بازی در آوردن چیزی را نمیتوان سَمبَل کرد. وقتی پای سند یا قراردادی را امضاء میکنی ازاین لحظه به بعد متعهد ومسئول و موظف به اجرای آن هستی! در بعضی موارد درحضور یک شاهد اگر به امری تعهد شفاهی بدهی به مثابه امضاء کتبی محسوب میشود. بنابراین متعهد هستید آنرا اجرا کنی، نمیتوانی از زیرآن به صرف اینکه چون آنرا کتبن امضاء نکرده ای شانه خالی کنی!
اما سپردن تعهد برای یک امر خاص در اینجا «مبارزه قهرآمیز با رژیم دیکتاتوری مذهبی» که مبانی وجدانی دارند اما پایه حقوقی ندارند، پای بند بودن به آن بستگی به شرف و وجدان شخص متعهد دارد! کسی را بزور نمیشود واداربه مبارزه با یک رژیم دیکتاتوری نمود. اما اگرآن شخص در بلوغ کامل فکری و سنی درامرمبارزه با رژیمهای دیکتاتوری چه بصورت فردی و چه تشکیلاتی به تبعات آن اشراف کامل پیدا میکند و برای رسیدن خلقش به آزادی متعهد میشود، به هیچ وجه نمیتواند از تعهدی که داده است شانه خالی کند، حال اگر به دلایلی موجه ـ برید، نکشید و خسته شد، او یک عذرخواهی بزرگ ابتدا به خلقش و دوم به همرزمان سابقش بدهکار است، نه طلبکار!!
مبارزه با اهداف سرنگونی و رهایی خلق از چنگال دیکتاتورها برای رسیدن به آزادی، مشق نانوشته ای است که روز بروز نوشته میشود، افراد مستقل و یا سازمان ها بر اساس شرایط موجود تحلیل میکنند. هیچ جریانی نمیتواند برای سرنگونی تحلیل ده ساله بدهد، بگوید ما درده سال آینده در این نقطه هستیم و خواهیم بود! بطورمثال: ارتش آزایبخش ملی بعد از مستقر شدن درعراق پس از یک سری سلسله عملیات موفقیت آمیز که منجربه آتش بس بین رژیم و دولت عراق شد مخصوصن پس از فتح مهران بر اساس داده های آن زمان به نظر میرسید که عملیات فروغ جاویدان تنور داغی بود که می بایست نان حمله را سریع در آن بچسبانند! چه کسی تصورش را میکرد خمینی ملعون که شکست مصدق را محور ملی گرایی اش میخواند، طول هشت سال جنگ خانمانسوز به جز عرعر آهنگران، سرودهای انجزه وحده، اما این بار در روزعملیات فروغ جاویدان برای بسیج کردن نیرو "سرود ملی ای ایران ای مرز پرگهر" را از رادیو و تلویزیون پخش کنند؟ کی تصورش را میکرد که ارتش آزادیبخش پس از ورود به ایران در اسلام آباد غرب استقبال مردم مانع از حرکت سریع ارتش آزادیبخش شود؟ تنها فرصت پیش آمده بعد ازآتش بس با تک برگ فروغ جاویدان باید بازی میشد تا مجاهدین از سوی بریدگان امروز ولی دوآتشه های آنروز متهم به بلوف زن نمی شدند!
با توضیحات بالا نتیجه میگیریم: انقلاب برآیند یک معلول بود که اجتناب از آن غیر ممکن می نمود. حال اگر توسط شارلاتانی بزرگتراز«شارلاتان» با وعده های پوپولیستی اش ملا خور شد و بیراه کشیده شد این دیگر گناه هیچ جریانی سیاسی نیست، مگر جریاناتی که با شارلاتان بزرگ همسو شدند و یا میدان تاخت تاز را برایش هموار کردند! حضرات که زمانی پا در رکاب مجاهدین داشتند اما در میانه راه بریدن به هیچ وجه به امرمبارزه به سختی هایش و شقاوت و سقاوت خمینی و مافیای هزارتویش ناآگاه نبوده اند که اکنون درآرزوی برگشت به دوران سابق و با تعاریف مشمئز کننده که درحقیقت از حب «فرح دیبا» نیست، بلکه از بغض مجاهدین است که بدین وسیله میخواهند حرص و کینه خودشان را بر سر آنها خالی کنند.
باری، پیام اخیرزندانی سیاسی سهیل عربی از نسل انقلاب در دفاع خطوط رهبری مقاومت از دل سیاه زندانهای مخوف رژیم خط بطلانی کشید بر دستگاه یاوه بافی حضرات که از انسانیت هیچگونه بویی نبرده اند.
زندانی در بند در زندان تهران بزرگ سهیل عربی -محکومیت ۱۳سال
من سهیل عربی بیانیه زندانیان سیاسی در مورد لجن‌پراکنی‌های مزدور تواب تشنه به خون، ایرج مصداقی درراستای اهداف وزارت اطلاعات و مزدوری برای آن را تأیید می‌کنم و لطفاً امضای مرا اضافه کنید. توهین به ارزشها و رهبری مقاومت ننگ زمانه است. سهیل عربی-۲۲ خرداد۹۹
علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ آبان ۲۹, چهارشنبه

چرا «فقط» مجاهدین؟

یک هفته است که وارد پنجمین قیام علیه جمهوری اسلامی با شاخص «اصل ولایت فقیه» شده ایم، اکنون میتوانیم بعد از چهار دهه از ظهور منحوس آن درک بهتری داشته باشیم که چرا فرمول "نامرئی" حذف مجاهدین از صحنه سیاسی ایران بعد از اینکه خمینی نتوانست آنها را بطور فیزیکی از میان بردارد، تبدیل به یک اپیدمی برای نارسیست هایی که توان سازماندهی و تشکیلاتی ندارند شده است! بخشی از نارسیست ها بعد از سال شصت که درک درستی از افق «ارتجاع» نداشتند، بنا به ماهیت اپورتونیستی خودشان بنای مخالفت با مجاهدین را گذاشتند، در حقیقت به تصور خودشان میتوانستند با حذف مجاهدین از صحنه سیاسی ایران در صورت بیعت با خمینی و اتکاء به شوروی، «انقلاب» را با اهرم قرار دادن خمینی به نفع خودشان مصادره کنند! اما خمینی و تیم «اتاق فکر» او زرنگتر از آنها بودند که با استفاده ابزاری از آنها در جهت «دور کردن» مجاهدین از«صحنه داخلی» برگ برنده ای برای خمینی شدند. درآن زمان مانع اصلی خمینی مجاهدین بودند، چپ ها در جامعه مذهبی و سنتی ایران، به راحتی کافر و نا مسلمان شناخته شده بودند، نیازی برای اثبات آن در نزد عامه نبود. این مجاهدین بودند که میتوانستند در صورت قدرت گرفتن به عامه ثابت کنند که اسلام برای جامعه «روحانیت» نردبان قدرت است چیزیکه دو سال پیش در شعار«اسلام رو پله کردین، مردم رو ذله کردین» سمبولیزه شد. بر اساس همین تز خمینی در یکی از سخنرانی هایش صریحن گفت ـ "دشمن نه درشرق است نه در غرب و نه در کردستان، دشمن ما همینجا بیخ گوش ما در تهران است"

با توجه به داده های بالا اکنون بعد از چهل سال میتوان درک بهتری داشته باشیم از ماشین اپوزیسیون سازی رژیم که در حقیقت یک هدف را «هنوز» دنبال میکند، آن، کم رنگ کردن نقش اپوزیسیون اصلی ایران است. بر خلاف اپوزیسیون قلابی که به هنگام وقوع «قیام» سراسری سروکله اشان پیدا میشود و با فروکش کردن آن، دوباره تا سرفصل دیگر که خیزش دیگری پا بگیرد به محاق میروند. ابزارهای تبلیغاتی استعمار نوین جملگی درخدمت ارتجاع هستند، بدون کوچکترین اشاره ای به اپوزیسیون اصلی رژیم که چهل سال بی وقفه با آن مبارزه میکنند، تمامن دراختیار بازماندگان «خاندان پهلوی» است. اپوزیسیون فقط یک واژه نیست تا در مورد هر کس آنرا بکار ببریم. دراینجا لازم است اپوزیسیون را تعریف کنیم تا درک درست تری ازنیروی براندازداشته باشیم. "اپوزیسیون در اصطلاح سیاست به مجموعه افراد یا نهادهای مخالف اصل نظام سیاسی گفته میشود که درصدد براندازی نظام حاکم هستند" حال با این تعریف آیا بازماندگان «خاندان پهلوی» اپوزیسیون محسوب میشوند؟  کدام فعالیت سیاسی ازجانب رضا پهلوی صورت گرفته است که منجر یا نزدیک به سرنگونی رژیم بشود؟ صرف نظراز موضع گیری های چپ و راست و بالا و پایین ایشان بارها اعلام کرده ا ند سیاسی نیستند، پس چه اپوزیسیونی؟ اما رژیم درمانده و رو به زوال «ولایت فقیه» برای حفظ خودش برای انحراف اذهان ازاپوزیسیون اصلی از دی ماه سال 96 با تاکتیک توپ انحراف را در زمین «ولایت عهد» انداخت، هر چند بطور موقت موفق شد سرنگونی اش را نزدیک به دو سال به تعویق بیاندازد، اما در این دوره یک فرق ماهوی با سال 96 دارد، در آن زمان شعار«رضا شاه روحت شاد» از اتاق فکر وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه سازماندهی شد تا دراذهان و افواه اینگونه متبادر شود که «خود جوش» است. اما این باربر خلاف پیشین از«دهان ولی فقیه جاری» شد. آن هم برای انحراف اذهان درادامه همان ترفند که سابق براین به مدت سی و هشت سال فقط «منافقین» اشرار بودند، اکنون قراردادن پهلوی سابق در کنار«منافقین» خرس خفته «ولایت عهد» را با کمک مدیای غرب بیدار کرده است، چنان آب از دهانشان راه انداخته است همانطور که مشاهده میکنیم بعد ازآن انواع و اقسام رسانه های حرامزاده در حال مصاحبه و یا گزارش تهیه کردن از «خاندان بزرگ پهلوی» هستند.

قریب به دو سال است کانونهای شورشی دردل مخوفترین دیکتاتوری تاریخ بشریت مبادرت به آتش زدن بنرهای منحوس خامنه ای و یا پایگاه های بسیج و پخش تراکت های رادیکال می کنند، همزمان فیلم آنرا مستمر به سیمای آزادی ارسال می کردند تا با شروع قیامی که دیر یا زود در چشم انداز بود بستر آتش زدنهای اخیر را فراهم کنند. اکنون طنز تلخ تاریخ سطلنت طلب ها را بنگرید، آنها که حتی شهامت روشن کردن یک کبریت «خیس» را هم ندارند، قصد دارند کما فی السابق خمینی گونه موج سواری کنند تا با کمک مدیای حامی رژیم از باغ انقلاب میوه چینی کنند.زهی خیال باطل. باغ این قیام بر خلاف گذشته باغبان دارد ثمره اش را به مردم میرساند، دراین فصل سرنوشت ساز جایی برای کسانیکه چهل سال با کمک پولهای دزدی از کیسه مردم در ساحل عافیت به زندگی لاکچری خودشان مشغول بوده اند وجود ندارد. نه شاه و نه شیخ.

علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۲۳, سه‌شنبه

007 روح الله زم

در حاشیه داستان پلیسی "زم زم" یاد فیلم "تلفن" ساخته ۱۹۷۷ با بازیگری چارلز برونسون افتادم. موضوع فیلم از این قراراست که چند جاسوس روسی هپنوتیزیم شده در آمریکا زندگی میکردند تا عند اللزوم، با یک تلفن زدن و دادن شماره رمزشان درست مانند یک ربات، بدون اراده، ماموریتی را که بهشون در عالم هیپنوتیزم دیکته شده را انجام دهند. ماموریت شان این بود که چند پایگاه نظامی را در نقاط مختلف آمریکا منهدم کنند. چارلز برونسون دراین فیلم رُلش این بود که مانع آنها شود که خود شرح مفصلی دارد. منظورازاین یاداشت، احتمالن اطلاعات سپاه طبق "کد بندی قبلی" با یک تلفن خاتمه ماموریت روح الله زم را به او یادآوری کرده است، که نامبرده بلافاصله خود را به سفارت جمهوری اسلامی در فرانسه تسلیم و از آنجا به تهران عازمش میکنند. ساده اینکه سناریوی پلیسی دستگیری و بردن او به تهران توسط اطلاعات سپاه بیشتر آدم را یاد فیلم اکشن کمدی ۰۰۷ مستر بین می اندازد تا فیلم تریلر "تلفن" با بازیگری چارلز برونسون!
علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۲۲, دوشنبه

انسانیت، به آخر خط رسیده است

برخیز
استوار و محکم
بر علیه ظلم قیام کن
بیش از این 
تکرار مکن
"ما که گفتیم ـ
چنان هست
و چنین میشود
و چنان خواهد شد"
در پی نقد 
راهکارهای گذشته مباش
مهم این است
همه در حد توان
تلاش کردیم
تا سوسوی 
چراغ انسانیت
به خاموشی نگراید!
هر کس به اندازه
وُسع خودش
قدمی برداشته است!
یکی با سرودن شعر
دیگری با بخشیدن مال
گروهی با دادن جان
و گروهی دیگر
با همه دار و ندارش
جان و مال و هنرش
بیش از این
گذشته را نقد مکن
حال را دریاب
خورشید انسانیت
رو به افول است
نگاهی کن به رندان
که چگونه
در فکرحفظ قدرت خویشند!
از هفت تپه و
بغداد و روژاوا
همه غرق به خونند
استخوان کودکان
زیر شنل تانک ها
درکُشتزارها
له و لورده اند
از بمب های خوشه ای
شراب خون میچکد،
انسانیت، 
به آخر خط رسیده است!
بیش از این ناله سر ندهیم
در این تاریک خانه اشباح
برای نجات انسانیت
دست های هم را دریابیم

علیرضا تبریزی



۱۳۹۸ مهر ۲۱, یکشنبه

دشت خونین روژاوا

درست
روز جهانی
نه به اعدام
دیکتاتور کوتوله
در دشت روژاوا
با تانک های دموکراسی
نو نهال کودک
درو میکند،
سهم
ارباب بی مروت
در این "کشتزار"
برداشت
از زمین انتخابات
خرمن ریاست است!

علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۱۸, پنجشنبه

کولوسئوم خونبار خاورمیانه!

حجم اخبار شوم
بقدری زیاد است
مجالی برای سرودن
یک شعرعاشقانه 
باقی نگذاشته اند
هجوم واژه های
سر درگم
در تلاطم خیال
هر یک
از سر همدردی
به تخته پاره ای
چنگ می اندازند
کدامین را در آغوش بگیرم؟
تا سزارهای مدرن
در کولوسئوم خونبار خاورمیانه!
زیر چتر سکوت
کشتار را
به تماشا ایستاده اند،
بازار سلاحهای آتشین، گرم است
و هیچکسی
به فکرخونهای سرد
دلمه بسته
بر روی آسفالت های داغ نیست!
فروشندگان و خریداران
نفت و اسلحه
بیشرمانه
برای سود بیشتر
سنگ ها را بسته اند،
اردوغان
پوتین
حماس
نتانیاهو 
حشدالشعبی
سپاه و بسیج
را رها کرده اند!

علیرضا تبریزی

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...