۱۳۹۸ آبان ۲۹, چهارشنبه

چرا «فقط» مجاهدین؟

یک هفته است که وارد پنجمین قیام علیه جمهوری اسلامی با شاخص «اصل ولایت فقیه» شده ایم، اکنون میتوانیم بعد از چهار دهه از ظهور منحوس آن درک بهتری داشته باشیم که چرا فرمول "نامرئی" حذف مجاهدین از صحنه سیاسی ایران بعد از اینکه خمینی نتوانست آنها را بطور فیزیکی از میان بردارد، تبدیل به یک اپیدمی برای نارسیست هایی که توان سازماندهی و تشکیلاتی ندارند شده است! بخشی از نارسیست ها بعد از سال شصت که درک درستی از افق «ارتجاع» نداشتند، بنا به ماهیت اپورتونیستی خودشان بنای مخالفت با مجاهدین را گذاشتند، در حقیقت به تصور خودشان میتوانستند با حذف مجاهدین از صحنه سیاسی ایران در صورت بیعت با خمینی و اتکاء به شوروی، «انقلاب» را با اهرم قرار دادن خمینی به نفع خودشان مصادره کنند! اما خمینی و تیم «اتاق فکر» او زرنگتر از آنها بودند که با استفاده ابزاری از آنها در جهت «دور کردن» مجاهدین از«صحنه داخلی» برگ برنده ای برای خمینی شدند. درآن زمان مانع اصلی خمینی مجاهدین بودند، چپ ها در جامعه مذهبی و سنتی ایران، به راحتی کافر و نا مسلمان شناخته شده بودند، نیازی برای اثبات آن در نزد عامه نبود. این مجاهدین بودند که میتوانستند در صورت قدرت گرفتن به عامه ثابت کنند که اسلام برای جامعه «روحانیت» نردبان قدرت است چیزیکه دو سال پیش در شعار«اسلام رو پله کردین، مردم رو ذله کردین» سمبولیزه شد. بر اساس همین تز خمینی در یکی از سخنرانی هایش صریحن گفت ـ "دشمن نه درشرق است نه در غرب و نه در کردستان، دشمن ما همینجا بیخ گوش ما در تهران است"

با توجه به داده های بالا اکنون بعد از چهل سال میتوان درک بهتری داشته باشیم از ماشین اپوزیسیون سازی رژیم که در حقیقت یک هدف را «هنوز» دنبال میکند، آن، کم رنگ کردن نقش اپوزیسیون اصلی ایران است. بر خلاف اپوزیسیون قلابی که به هنگام وقوع «قیام» سراسری سروکله اشان پیدا میشود و با فروکش کردن آن، دوباره تا سرفصل دیگر که خیزش دیگری پا بگیرد به محاق میروند. ابزارهای تبلیغاتی استعمار نوین جملگی درخدمت ارتجاع هستند، بدون کوچکترین اشاره ای به اپوزیسیون اصلی رژیم که چهل سال بی وقفه با آن مبارزه میکنند، تمامن دراختیار بازماندگان «خاندان پهلوی» است. اپوزیسیون فقط یک واژه نیست تا در مورد هر کس آنرا بکار ببریم. دراینجا لازم است اپوزیسیون را تعریف کنیم تا درک درست تری ازنیروی براندازداشته باشیم. "اپوزیسیون در اصطلاح سیاست به مجموعه افراد یا نهادهای مخالف اصل نظام سیاسی گفته میشود که درصدد براندازی نظام حاکم هستند" حال با این تعریف آیا بازماندگان «خاندان پهلوی» اپوزیسیون محسوب میشوند؟  کدام فعالیت سیاسی ازجانب رضا پهلوی صورت گرفته است که منجر یا نزدیک به سرنگونی رژیم بشود؟ صرف نظراز موضع گیری های چپ و راست و بالا و پایین ایشان بارها اعلام کرده ا ند سیاسی نیستند، پس چه اپوزیسیونی؟ اما رژیم درمانده و رو به زوال «ولایت فقیه» برای حفظ خودش برای انحراف اذهان ازاپوزیسیون اصلی از دی ماه سال 96 با تاکتیک توپ انحراف را در زمین «ولایت عهد» انداخت، هر چند بطور موقت موفق شد سرنگونی اش را نزدیک به دو سال به تعویق بیاندازد، اما در این دوره یک فرق ماهوی با سال 96 دارد، در آن زمان شعار«رضا شاه روحت شاد» از اتاق فکر وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه سازماندهی شد تا دراذهان و افواه اینگونه متبادر شود که «خود جوش» است. اما این باربر خلاف پیشین از«دهان ولی فقیه جاری» شد. آن هم برای انحراف اذهان درادامه همان ترفند که سابق براین به مدت سی و هشت سال فقط «منافقین» اشرار بودند، اکنون قراردادن پهلوی سابق در کنار«منافقین» خرس خفته «ولایت عهد» را با کمک مدیای غرب بیدار کرده است، چنان آب از دهانشان راه انداخته است همانطور که مشاهده میکنیم بعد ازآن انواع و اقسام رسانه های حرامزاده در حال مصاحبه و یا گزارش تهیه کردن از «خاندان بزرگ پهلوی» هستند.

قریب به دو سال است کانونهای شورشی دردل مخوفترین دیکتاتوری تاریخ بشریت مبادرت به آتش زدن بنرهای منحوس خامنه ای و یا پایگاه های بسیج و پخش تراکت های رادیکال می کنند، همزمان فیلم آنرا مستمر به سیمای آزادی ارسال می کردند تا با شروع قیامی که دیر یا زود در چشم انداز بود بستر آتش زدنهای اخیر را فراهم کنند. اکنون طنز تلخ تاریخ سطلنت طلب ها را بنگرید، آنها که حتی شهامت روشن کردن یک کبریت «خیس» را هم ندارند، قصد دارند کما فی السابق خمینی گونه موج سواری کنند تا با کمک مدیای حامی رژیم از باغ انقلاب میوه چینی کنند.زهی خیال باطل. باغ این قیام بر خلاف گذشته باغبان دارد ثمره اش را به مردم میرساند، دراین فصل سرنوشت ساز جایی برای کسانیکه چهل سال با کمک پولهای دزدی از کیسه مردم در ساحل عافیت به زندگی لاکچری خودشان مشغول بوده اند وجود ندارد. نه شاه و نه شیخ.

علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۲۳, سه‌شنبه

007 روح الله زم

در حاشیه داستان پلیسی "زم زم" یاد فیلم "تلفن" ساخته ۱۹۷۷ با بازیگری چارلز برونسون افتادم. موضوع فیلم از این قراراست که چند جاسوس روسی هپنوتیزیم شده در آمریکا زندگی میکردند تا عند اللزوم، با یک تلفن زدن و دادن شماره رمزشان درست مانند یک ربات، بدون اراده، ماموریتی را که بهشون در عالم هیپنوتیزم دیکته شده را انجام دهند. ماموریت شان این بود که چند پایگاه نظامی را در نقاط مختلف آمریکا منهدم کنند. چارلز برونسون دراین فیلم رُلش این بود که مانع آنها شود که خود شرح مفصلی دارد. منظورازاین یاداشت، احتمالن اطلاعات سپاه طبق "کد بندی قبلی" با یک تلفن خاتمه ماموریت روح الله زم را به او یادآوری کرده است، که نامبرده بلافاصله خود را به سفارت جمهوری اسلامی در فرانسه تسلیم و از آنجا به تهران عازمش میکنند. ساده اینکه سناریوی پلیسی دستگیری و بردن او به تهران توسط اطلاعات سپاه بیشتر آدم را یاد فیلم اکشن کمدی ۰۰۷ مستر بین می اندازد تا فیلم تریلر "تلفن" با بازیگری چارلز برونسون!
علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۲۲, دوشنبه

انسانیت، به آخر خط رسیده است

برخیز
استوار و محکم
بر علیه ظلم قیام کن
بیش از این 
تکرار مکن
"ما که گفتیم ـ
چنان هست
و چنین میشود
و چنان خواهد شد"
در پی نقد 
راهکارهای گذشته مباش
مهم این است
همه در حد توان
تلاش کردیم
تا سوسوی 
چراغ انسانیت
به خاموشی نگراید!
هر کس به اندازه
وُسع خودش
قدمی برداشته است!
یکی با سرودن شعر
دیگری با بخشیدن مال
گروهی با دادن جان
و گروهی دیگر
با همه دار و ندارش
جان و مال و هنرش
بیش از این
گذشته را نقد مکن
حال را دریاب
خورشید انسانیت
رو به افول است
نگاهی کن به رندان
که چگونه
در فکرحفظ قدرت خویشند!
از هفت تپه و
بغداد و روژاوا
همه غرق به خونند
استخوان کودکان
زیر شنل تانک ها
درکُشتزارها
له و لورده اند
از بمب های خوشه ای
شراب خون میچکد،
انسانیت، 
به آخر خط رسیده است!
بیش از این ناله سر ندهیم
در این تاریک خانه اشباح
برای نجات انسانیت
دست های هم را دریابیم

علیرضا تبریزی



۱۳۹۸ مهر ۲۱, یکشنبه

دشت خونین روژاوا

درست
روز جهانی
نه به اعدام
دیکتاتور کوتوله
در دشت روژاوا
با تانک های دموکراسی
نو نهال کودک
درو میکند،
سهم
ارباب بی مروت
در این "کشتزار"
برداشت
از زمین انتخابات
خرمن ریاست است!

علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۱۸, پنجشنبه

کولوسئوم خونبار خاورمیانه!

حجم اخبار شوم
بقدری زیاد است
مجالی برای سرودن
یک شعرعاشقانه 
باقی نگذاشته اند
هجوم واژه های
سر درگم
در تلاطم خیال
هر یک
از سر همدردی
به تخته پاره ای
چنگ می اندازند
کدامین را در آغوش بگیرم؟
تا سزارهای مدرن
در کولوسئوم خونبار خاورمیانه!
زیر چتر سکوت
کشتار را
به تماشا ایستاده اند،
بازار سلاحهای آتشین، گرم است
و هیچکسی
به فکرخونهای سرد
دلمه بسته
بر روی آسفالت های داغ نیست!
فروشندگان و خریداران
نفت و اسلحه
بیشرمانه
برای سود بیشتر
سنگ ها را بسته اند،
اردوغان
پوتین
حماس
نتانیاهو 
حشدالشعبی
سپاه و بسیج
را رها کرده اند!

علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۱۷, چهارشنبه

پر مدعای بی عمل

بس است،
خنجر زبانت را
غلاف کن!
بیش از این
با آن
مزن زخم
بر تن پاره پاره
خلق قهرمانم
آنها
بیش از یک سده
خون چکان
در برابر جباران
ایستاده اند!
فتیله
چراغ فرسوده
توقع ات را
پایین بیاور
تا ذهن تاریکت
ذره ای
روشن شود!
سیل خیزش
حق طلبی
از عراق و یمن و سوریه
تا سرنگونی
ولایت فقیه
از بستر
ایران میگذرد!

علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۱۲, جمعه

متحجر

پنجره دَه*
که سهل است،
هزار هم که ابداع شود
اتاق فکر
جنایتکاران
نطفه شان را
با شقاوت بسته اند،
پا به پای
تکنولوژی
در آزمایشگاه
جنایات شان
کلنی
اندیشه های مخوف
کشتن را
منجمد می کنند
تا در آینده
پس از ذوب شدن
هیچ فکر
بکری
متولد نشود!
علیرضا تبریزی
* ویندوز ۱۰

۱۳۹۸ مهر ۹, سه‌شنبه

تقصیر تو بود!

گناه از توست
که دیو سیاه
هنوزم تنوره می کشد و
خون خلق را
در شیشه می کند،
یادت می آید
وقتی او
فتوای "توسری" داد
هیچ اعتراضی نکردی
زان پس
آگاهانه طوق
اصل ولایت فقیه را
به گردن انداختی،
گفتی:
او امام است و
ضد امپریالیسم
از ترس او
سکوت را پیشه کردی!
تقصیر تو بود
بانگ بر آوردی:
پاسداران باید
به سلاح سنگین
مسلح شوند!
فالانژ ها
بر خیمه های کتاب
شوریدند
هر چه را بود
در آتش جهل سوزاندند
تقصیر تو بود
سر سپردی
به دامان ولایت
جملگی لو دادی
هم مجاهد و هم فدایی
گناه از تو بود
از ترس جان
توبه کردی
در زندان
رها گشتی ز مرگ
نوشتی خاطرات
نه زیستن و نه مرگ
تا پسا آزادی
روی بام خودخواهی
بشویی دستان دیو را
در تشت رسوایی
زان پس
بیشرمانه
هوار کشیدی
ایهاالناس
"قتل عام" شصت و هفت
"فقط"
سه هزار نفرند
دروغ می گویند
سی هزار نفر است!
تقصیر تو بود
نخست، پیوستی
به ارتش آزادی
چندی که گذشت
گسستی و گشتی
دشمن آزادی!
تقصیر تو بود
توده را
با هزار ترفند
به پای صندوق راُی
از برای انتخاب
بین بد و بدتر آوردی
با اینکه می دانستی
افعی کبوتر نمی زاید
چشم بستی
بر کوی دانشگاه
خلق را فریفتی
ایشاالله خاتمی
گربه است!
با اینکه دیدید
موسوی و کروبی
آن روی سکه
احمدی نژادند
و باز
با حیله و مکر
خلق را گمراه کردید
که روحانی ار رئیسی
بهتر است!
تقصیر تو بود
ظالم را ستودی و
مظلوم را سرزنش
وقیحانه
هولوکاست شصت و هفت را
انکار کردی
گفتی
آنرا فراموش کن!
تقصیر تو بود.....
تقصیر تو بود ....
تقصیر تو بود.....
علیرضا تبریزی




۱۳۹۸ مهر ۴, پنجشنبه

سوداگران خون ونفت

سوداگران خون و نفت
برای پوشاندن
صفات عریان
بیشرمی تان
هیچ واژه ای
رغبت نمی کند
حتی به زشتی
هیکل قناس تان را
استتار کند،
آنقدر وقیح هستید
که وقاحت
در برابرتان
شرم میکند
تنها با این صفت
وصف شوید
پیشتر
برای همپای بیشرمتان
شعر
"سوداگران خون و نفت"
سرودم:
"آهای استفن لوون
هرگز باور نمی کردم
سی سال در تله
غربت زندانی شوم،
سالها گذشت
تا بیاموزم
اهدای پناهندگی
حقی است
که بدون مماشات
و سودای
خون و نفت
به کسی تعلق نمیگیرد!
اما امروز
پس از سی سال
آموختم
«حقوق بشر»
تابلوی دکان
بشر دوستانی است
که هیچ بویی
از انسانیت نبرده اند!"
اکنون
به لیست سیاه
سوداگران
خون و نفت
نگاهی بیانداز
که به بلندای قامت
برج ایفل
رسیده است!

علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۱, دوشنبه

در رثای مادر رجبی

چهل سال
کس ندانست
پشت آن
چهره
مظلوم و آرام،
درونت
همچو کوه آتشفشان
گداخته است
به گمان
تنها
فقط یک بار
مذاب قهقهه
از ته دل
فوران کردی
آنگه که
قهرمان ملی*
به نیابت
از مادران و پدران داغدار
ماشه عدالت را 
میان
پیشانی 
ننگ بشریت
چکاند!
اکنون که
در خاک آرمیده ای
آسوده باش!
نوید به تو 
که عنقریب
خلق
برای گرفتن 
حق
همچو 
رود خروشان
چنان طغیان میکند
که نه از شاه
اثری ماند 
و نه از شیخ

علیرضا تبریزی

قهرمان ملی = علی اکبر اکبری

۱۳۹۸ شهریور ۳۱, یکشنبه

لحظات آخر با زندگی (2)

زنگ زدم حسن تا حال مادر رجبی را بپرسم، گفت:
ـ مادررو بیمارستان بستری کردیم.
ـ کدام بخش؟
ـ بخش هماتولوژی، اتاق 32
ـ تا نیم ساعت دیگه اونجام.
گوشی را قطع کردم یک کاری داشتم بعد از انجام آن سریع خودم را به بیمارستان رساندم. برخلاف چندین جلسه پیش که رفته بودم ملاقات مادر، انتظار نداشتم او را درست در شرایط شهلا رجبی که چهارده ما پیش در همان بخش بیمارستان در اتاق شماره 23 با این تفاوت که شماره اتاق مادر 32 بود، ببینم. آخرین بار که مادر رو دیدم حدود دو ماه پیش بود که از بیمارستان مرخص شده بود، دربخش سالمندان که حالش نسبتن رو به بهبودی بود دیدم. در این مدت، حسن دنبال کار مادر بود تا او را به بخش دیگری که شخصی بود منتقل کنند. 

حسن روحیه ناباورکردنی دارد، او حتی برای آخرین دم  نفس های مادرارزش فوق العاده قائل است و از بهبودی کامل او قطع امید نمیکند. هردعایی را با جان و دل می خرید، پروین رجبی نیز آنجا حضور داشت، و پروانه دختر حسن که مثل پروانه دور مادربزرگش میچرخید، او را با تمام وجودش می بوسید و با او حرف میزد. مادر که در حالت نیمه اغماء بسر میبرد، هر چند لحظه ای چشمانش را باز میکرد و بعد دوباره می بست. حسن مثل همیشه با مادرشوخی میکرد، تماس های تلفنی را بسیار جدی میگرفت، با اینکه مادر نمیتوانست حرفی بزند، حسن گوشی را روی بلندگو میگذاشت و نزدیک مادرمیگرفت تا حرفهای تماس گیرنده را بشنود.
در تمام مدتی که من آنجا بودم، تمام صحنه های سال قبل را که شهلا بستری بود و واپسین آخرین لحظات عمر خودش را در اغمای کامل سپری میکرد، برایم تداعی شد. آنقدر تحت تإثیر عواطف حسن نسبت به خواهرش قرار گرفته بودم، سعی کردم آن لحظات را کوتاه برشته تحریر در آورم. که جهت یادآوری لینکش را اینجا میگذارم.

https://ashegheparvaz.blogspot.com/2018/07/blog-post_12.html

مادررجبی، فرشته مهربان و خوش رویی بود که من افتخار آشنایی با او را بیش از بیست سال داشتم. مادری که چند شهید فدیه راه آزادی مردم ایران کرد، هرگز از تمام مصائبی که داشت خسته نشد و ناله سر نداد وجز لعنت به خمینی و آل او و دژخیم لاجوردی، ازهیچکس دیگری شکایت نداشت. همواره دعای خیرش بدرقه راه مردم ایران و آزادی آنها از چنگال خمینی صفتان بود. مادر رجبی از بیماری آرتورز سختی رنج میبرد، طوری که برای رفتن به جایی مجبور بود از «واکر» و صندلی چرخدار استفاده کند. تا قبل از اینکه بیماری سرطان بر او عارض شود، در نشست ها و تظاهرات و آکسیونها حضور برجسته و فعالی داشت. روحیه انقلابی او بگونه ای بود، همواره با عشق و علاقه خاصی در تمام مراسمات شرکت میکرد، آنقدر که حضورش به دیگر یاران برای شرکت در جلسات انگیزه مضاعف میداد. 

اما حسن، اگر در یونان باستان بود، قطعن رب النوع عواطف نام میگرفت. با تمام گرفتاریهای جانبی که بطور طبیعی همه ما در جامعه داریم، او تقریبن هر روز به مادر سر میزد و کارهایش رو رفع و رجوع میکرد. همین احساس مسئولیت را نسبت به خواهرش شهلا داشت. حسن انسانی است بدون تواضع و مسئولیت پذیر که هیچگونه چشمداشتی درقبال کاری که با جان و دل انجام میدهد ندارد.

در خاتمه این نوشتار کوتاه به حسن و خانواده محترمش وتمامی یاران مقاومت فقدان مادر رجبی را تسلیت عرض میکنم. به امید سرنگونی رِژیم فاشیست مذهبی و رهایی مردم ایران از چنگال اهریمنان جنایتکار.

علیرضا تبریزی



۱۳۹۸ شهریور ۲۳, شنبه

وقتی مستم

وقتی مستم
حقایق رو بهتر می بینم
نه به گناه فکرمیکنم، 
نه به آخرت
چون که میدانم
عمر ابدی ندارم 
میدانم روزی 
نه به میل خودم
باید عازم 
سفر ابدی شوم
نه به دین می اندیشم
نه به مذهب
تنها
صداقت معیاراست
چه مجاهد باشد
چه فدایی ویا
هر کس که دلش
برای خلقش بتپد
گراین گنه است
آتش جهنم را
به جان میخرم.

علیرضا تبریزیَ




با چشمان بسته

بیشرفها
انسانیت را
در بازار مکاره
شانتاژ
به حراج گذاشته اند
چه ماهرانه
با چشمان بسته
بر قلب روشنایی
شلیک میکنند
و با چشمان باز
وقیحانه
به تن عریان
نفت می نگرند
سوداگران هوسباز
برای یک کاسه نفت
با هر جنایتکاری
هم آغوشی میکنند!
علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ شهریور ۲۱, پنجشنبه

ساز خارج نزن!

ساز خارج نزن
سمفونی مرگ
به رهبری
فقیه
یکنواخت
اجرا میشود
چه فرقی میکند
وقتی ارکستر
ناقوس مرگ
می نوازد،
درخشنده
بالای دار برقصد
یا آوای
سحر
به صبح نرسیده
خاموش شود،
ساز خارج نزن!
دستگاه قتاله فقیه
به اندازه کافی
ریتم
گوشخراشی دارد
که تنها
به گوش مماشاتچیان*
خوش آیند است!

علیرضا تبریزی
مماشاتچیان = تماشاچیان

۱۳۹۸ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

سخنی کوتاه با دوستان

دوستان خوبم، گلایه های دوستانه ام رو به حساب تعصب و یا علاقه ام به سازمان مجاهدین نگذارید، نخست بگویم، من نه مجاهدم و نه اعتقادات مذهبی دارم، اما رو راست میگویم در این سی دو سالی که با آنها آشنا شده ام، بدون هیچگونه اغراقی، صادقانه تر از آنها ندیده ام. مسئولینی رو دیده ام که تمام عمرشان را گذاشته اند برای مبارزه با رژیم و شبانه روز فعالیت میکنند، گاه پیش آمده است قبل از برگزاری یک کنفراس یا نشست، چهل وهشت ساعت بیداری کشیده اند، و اکثرن با یک ساندویج سرپایی خود را سیر کرده اند، یک فنجان چای نوشیده اند و دوباره از نو برای رزم دست بکار شده اند. از هیچکس هم هیچ توقعی نمی کنند که حتمن باید به اندازه خودشان فعال باشند. همیشه هم علیرغم پیکار و تلاش شبانه روزی خوش رو و خوش اخلاق هستند. 

تکیه سخنم بیشتر روی دوستانی است که سالهاست کنار مجاهدین هستند وهنوز گویا متوجه نشده اند که مجاهدین دارای ایدئولوژی اسلامی هستند، این را هم هیچ وقت منکر نشده اند، از آن هم برای خوش آمد دوستان غیر مذهبی چه کمونیست و چه غیر کمونیست کوتاه نمی آیند. آنها هرگز اپورتونیست نبوده و نخواهند بود،  این را بدانید اگر شوند ساختار اصول و پرنسیپ هاشون خدشه دار میشود.

 دوستان گله مند در میتینگ های  مجاهدین شرکت میکنند، کمک های مالی آنچنانی میکنند، در فضای مجازی فیس بوک شجره طیبه پنجاه و پنج سالگی مجاهدین را تبریک میگویندـ با این تابلواز بیرون بعنوان یک هوادار یا دوستدار مجاهدین شناخته میشوند! بعد ایشان به بهانه آزادی بیان یا دموکراسی مآبی روزانه چندین پست بر علیه "اسلام" میگذارند. و حتی پا را هم فراتر از آن میگذارند، میگویند چرا آنها روسری دارند یا دست نمیدهند یا میگویند چرا مجاهدین مراسم تعزیه میگذارند و عزاداری میکنند؟ برای صحت ادعایشان فاکت هم میآورند و به یکی ازتبصره های ده ماده ای شورای ملی مقاومت، آن هم به غلط مینویسند که دین از سیاست جداست! هر چند بار هم توضیح بدهی دین از سیاست جدا نیست، از دولت جداست، ابتدا تائید میکنند و میگویند حق با شماست  اما بازاز پنجره دیگر با بهانه تازه تر وارد میشوند.
حضور فرد فرد شما عرض شود، آیا تا بحال فکر کردید، اگر مجاهدین با همین جدیدت در امر مبارزه با رژیم، بهایی بودند، یا از دارویش گناآبادی بودند، مسیحی و یا کلیمی بودند و یا مارکسیسم بودند، با این جامعه نود و نه درصد مسلمان که در چنبره مسلمان نماها هستند چقدر مبارزاتشون میتوانست برش داشته باشد که رژیم را همیشه در موقعیت دفاعی قرار دهد؟ اصلن مجاهدین را فاکتور بگیریدـ پس لابد رژیم در رابطه با دشمن اصلی اش متوهم هست، که روزنامه نگاران را در بلاد غرب اجیر میکند تا مثلن در روزنانه "سی د سونسکا داگ بلادت" با اهانت تیتر بزند زنان مجاهد فلان و به همان هستند؟ شما هنوز نگرفته اید که رژیم دارد نان عقب ماندگی اکثریتی را میخورد که اصول فکرشان مردسالاری است! هنوز نگرفته اید، رژیم احتیاج دارد تنور عاشور و تاسوعا را گرم نگه دارد تا دکان نذری دادن و قمه زنی اش رونق داشته باشد، آنقدر گرم که جوانانی را که حتی دل خوشی از آخوندها ندارند را با شور حسینی  به وجد بیاورند! اگر رژیم راست میگوید و چهل سال در طبل منافقین کوبیده است، مراسم عزاداری مجاهدین را در کنار دکان قمه زنی های و گل و لجن مالی های خودش از شبکه های تلویزیونی اش نشان دهد تا مردم خودشان قضاوت کنند؟ و این تنها پیامی است که مجاهدین با اجرای مراسم سوگواری به جامعه آخوند زده ارسال میکند. راستی با کدام دیالوگ باید قمه را از دست عزادار حسین گرفت و به او گفت: میفهمم حسین را خیلی دوست داری، اما اینکار تو حسین را بیشتر آزار میدهد تا او را خوشحال کند.

عزیزان، شما برای یک بار هم به این فکر نمیکنید، چرا رژیم چهل سال است به مجاهدین میگوید منافقین؟ مجاهدین همین هستند که می بینید، برخوردهای آنها و کسانیکه دور آنها هستند، نه تظاهر به دینی داری میکنند و نه روزه داری، عکسها و فیلمها نشان میدهد نود درصد هواداران مثل خودمان هستند، نه حجابی و نه ریشی همه آزاد و آزادند و این مشت نمونه خرواری است از آینده ایران  وغیر از این هم نمیتواند باشد، مگر دولت سوئد و یا نروژ از پناهجویان سوریه ای خواسته است برای پذیرفته شدنشان باید کشف حجاب کنند؟ بنابراین تا درک درستی از سکولاریزیم و دموکراسی نداشته باشیم، نمی توانیم عقاید یکدیگر را تحمل کنیم. تنها تفکر و یا ایدئولوژیی مردود است که برای دموکراسی و آزادی خطرناک باشند و برای شهروندان و جامعه جهانی امر و نهی کنند چه کار بکنند و یا نکنند. مجاهدین در فاز مبارزه با خطرناکترین و وحشی ترین دیکتاتوری تاریخ بشریت هستند و در شرایطی نیستند که برای خاطر دل ما تغییر ماهیت بدهند، به یک باره از اصول شان دست بکشند و بیایند اعلام کنند ما از امروز منکر خدا و پیغمبر و اسلام میشویم. اصلن چنین چیز میشود؟ تمام این بحث های انحرافی هستند و در این شرایط طاقت فرسا که رژیم روزانه دهها نفر را زندانی و اعدام میکند فقط ازآنها و خودمان انرژی میگیرد وبس. بنابراین بهتر از است بیشتر روی جنایات رژیم متمرکز شویم. تا بتوانیم روزانه یک نفر را، چه فرد عادی و یا فلان سیاستمدار کارکشته را بر علیه رژیم مجاب کنیم که حرکت ماشین سرنگونی را تسریع کنیم.

امیدوارم توانسته باشم منظورم را رسانده باشم. از همه شما دوستانم خوبم پوزش میخواهم از اینکه وقت عزیزتان را گرفته ام. به امید آزادی مردم ایران از چنگال دیکتاتورهای خون آشام. 

علیرضا تبریزی





۱۳۹۸ شهریور ۱۸, دوشنبه

چرا راه دور میروید!

هنوز خامنه ای نفس میکشد
و تشنه خون
زندانها
حتی جای سوزن انداختن ندارند
نگاهی به اسامی
زندانیان بیاندازید
بیشترشان
به ابد نرسیده
از دنیا رفته اند
و یا....
با اینکه 
حبس شان
به آخر می رسد
باز آزاد نمیشوند
چه جرم سنگینی دارد
فعال کارگری
و یا مدنی باشی
 یا اینکه عضو یک سندیکا،
از آن جرم بدتر
کُرد بودن است
اگر اعتراض کنند
سنگینترهم میشود
وقتی "مسلمان" بودن 
جرم است!
بهائیت که جای خود دارد
در این وانفسای
بگیر و ببند
برای گناهی که
مرتکب نگشته ای
ساز ضد اسلام زدن
هیچ دردی
از زندانی دوا نمی کند
چرا راه دور میروید،
هنوز خامنه ای نفس میکشد
و تشنه خون!

علیرضا تبریزی


۱۳۹۸ شهریور ۱۰, یکشنبه

داوری آیندگان!

چهل سال گذشت
هنوز جهنم خمینی
تنوره میکشد
و آدم می بلعد،
زندانها
لبریز شده اند
از سوخت انسانی!
پس از این
هیچ عذری
پذیرفته نیست
آیندگان،
آنگاه که شاید
اکثر ما
رخ درنقاب خاک کشیده باشیم
با ترازوی عدالت
ما را
به داوری خواهند نشست!

علیرضا تبریزی




۱۳۹۸ شهریور ۶, چهارشنبه

طرز تهیه حقوق بشر

یک جو انسانیت
یک ارزن شرف
سر سوزنی هم
وجدان
مقداری گذشت
نصف لیوان همدردی
یک پیمانه نوع دوستی
یک گرم صداقت
همه را مخلوط میکنیم
با حرارت هزار فارنهایت عشق
آنرا طبخ میکنیم.

علیرضا تبریزی

حقوق نابشری

هر عملی
و یا که
هر کسی
رژیم را خوشنود کند
من پژمرده میشوم
خواه عقب نشینی
ترامپ باشد
یا دلقک بازی های
اوباما
یقین داشته باش
پشت هر شادی
که برای رژیم
به ارمغان
آورده شود
سر بی گناهانی
بر دار
شده است!

علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ شهریور ۴, دوشنبه

وداع با زندگی

در اوج تنهایی ات
چه با وقار
به استقبال مرگ رفتی
که حتی
قبل از وداع
با زندگی
ترا
هیچ نیازی
به بذل محبت
از سوی ما نبود!
علیرضا تبریزی

جرم مال خر از خود دزد بیشتر است!

در هر یک از کشورهای اروپایی با کوچکترین سوءاستفاده مالی توسط یک دیپلمات، حتی هر چقدر هم کم باشد، اسمش را میگذارند "اسکندال" یا بعبارتی به زبان خودمان "فضاحت" و با برملا شدن آن بلافاصله پس از انتشار در رسانه های سمعی و بصری، مقام مربوطه از مقام خودش مستعفی و یا برکنار میشود! اما اگر همین "اسکندال" با ارقام نجومی در کشور ایران صورت بگیرد، همین دولتهای غربی از کنارش بی تفاوت میگذرند؟ چگونه است، با اینکه میدانند تمام معاملاتی که با رژیم فاشیستی میکنند، سود حاصله از آن مستقیمن به جیب رئاسای دزدان میرود و بخشی زیادی آز ان خرج سرکوب داخلی یا تروریست بیرون مرزی میشود و آقایان و یا خانمهای غربی با همه این تفاسیر که به آن اشراف دارند، از سران جنایتکار و خونریز به کشورشان دعوت بعمل می آورند؟ این جنابان مال خر خوب میدانند، این ظریف ماله کش اعظم، نماینده دزد بزرگ خامنه ای است، نفت و گاز و معادن را از صاحبان اصلی اش، مردم ایران می دزدند و به مال خرها میفروشند! این معاملات هیچگونه مشروعیت حقوق بشری ندارند، شمایان یک "مال خر" هستید و دقیقن شریک دزدان ضدبشری هستید، چون در لباس "حقوق بشر" به آن اشراف دارید، جرمتان بسیار سنگین تر است!
علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مرداد ۲۳, چهارشنبه

قتل عام سال شصت وهفت

قتل عام فجیع
سال شصت و هفت
فقط
از عهده یکی بر می آمد،
"خمینی ملعون" 
اشتباه نکنید
هیتلر 
همتای او نبود
چونکه او فارسی
تکلم نمیکرد!
جهانیان چشمها را بستند 
و در جام نفت
گناهانِ خمینی را شستند
هزاران 
چه بیگناه
بی هیچ جرمی
اعدام شدند!
چشمانت را باز کن
و بنگر
مغزهای تهی
پر از خشاب را
چه بیرحمانه
جوجه ها را
به جوخه های
آتش سپرده اند 
تا بسوی آنها
شلیک کنند!
در میان دود و دم
باروت و خون
بازار آشفته
جنایات ومماشات
تنها
سکوت بود
که رونق داشت
و ایستادگی!
و مشتریانی از 
جنس مصداقی و نبوی
یکی
با بیشرمی
تلاش مینمود
کشتار 
شصت و هفت  را
از سی هزار
به سه هزار
تقلیل دهد!
و آن دیگری اصرار می ورزید:
ـ سال شصت و هفت
را فراموش کن،
آن دیگر تمام شد!
خطاب به شما
مماشاتگران و
نوچه های ارتجاع
باید گفت ـ
ما نه می بخشیم
و نه فراموش می کنیم!

علیرضا تبریزی





۱۳۹۸ فروردین ۲۱, چهارشنبه

جهنم خیس

برای سوختن
نیازی به آتش نبود
عذاب آب
کمتر از آتش نبود
تنها شیطان بود 
که در نقش یک 
روحانی
از اینکه
تر و خشک
با هم سوختند
خرسند بود
گفت:
آب نعمت است!

علیرضا تبریزی


۱۳۹۸ فروردین ۵, دوشنبه

کجاست آلبرکامو؟


چگونه گُلستان ایران
به یک چشم
بر هم زدن
از سیلاب آخوندی
گِلستان
پر از گِلُ و لای و
مردار
شده است؟
کجاست آلبرکامو
تا ببیند
طاعونش
در برابر
اپیدمی
آخوندی
چیزی نبوده است!
کجاست فرانتس کافکا
تا ببیند
اکنون داستان
"مسخ" را،
چگونه
سوسک های
عمامه بسرِ
مبتلا به اسکیزوفرنی
تنها ارمغانی
که برای ایران آوررده اند
چهل سال
آبادانی مرگ
بوده است؟
علیرضا تبریزی

۱۳۹۷ اسفند ۲۳, پنجشنبه

خوراک تفرقه

نشسته اند کنار گود،
چند ده نفر
شاید هم
چند صد نفر
بازار انتقاد
داغ است
بی هیچ هزینه ای
برای مبارزه
نرخ بیهودگی
تعیین میکنند!
"احدی" 
مبارزه نمیکند
فقط
از آن دور
میگوید:
ـ دموکراسی
با لچک نمیشود!
"احدی"
کاری نمیکند
تا خونی ریخته شود،
اما
با تن های برهنه
در آشپزخانه 
نشسته اند و
چاقوی انتقادشان را 
تیز میکنند و
با مرغ عزا و شادی
از روی نسخه اشپیگل
خوراک تفرقه
طبخ می کنند!

علیرضا تبریزی






۱۳۹۷ اسفند ۱۹, یکشنبه

پژواک سکوت

هر چه بیشتر
جنایات رژیم را
فریاد میزنیم
پژواک سکوت
رسانه های
"حرامزاده"
بیشتر
انعکاس می باید.
بدتر از آن،
باید
از سوی دلواپسان
بار سنگین
اتهام خود فروختگی را
نیز بدوش بکشیم،
و از آن وخیم تر
از دید کم سویشان
در زمره
"مردم" 
بحساب نمی آییم!

علیرضا تبریزی



۱۳۹۷ دی ۱۹, چهارشنبه

و خدایی که بشدت کافی است!

تا واپسین لحظات زندگی
در اوج تنهایی
روی دیوارفیس بوکش
نوشت:
ـ و خدایی که بشدت کافی است.
طفلکی
از شدت تنهایی
پناه برد بسوی خدایی
که نشنید از او ندایی 
او رفت زین دنیا 
و ندید که پس از رفتنش
چیزی را که
ما نیاز داریم
بشدت انسانیت است!

علیرضا تبریزی


۱۳۹۷ دی ۱۸, سه‌شنبه

فراموشم کنید

فراموشم کنید،
من
یک وصله ناجورم
به قبای فاخرتان!
روح من 
مملو از زخم
سوزنهایی است
که از برای پینه کردنِ
صداقت
با جهالت
بیهوده می کوشید!
فراموشم کنید،
ما از جنس هم نیستیم
یکی کهنه و فرسوده
مالامال از عشق است
دیگری
دیبای پر زرق و برقی
 از تزویر و نفرت است
بی جهت نیست که میگویند:
ـ کبوتر با کبوتر
باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز.....

علیرضا تبریزی





۱۳۹۷ دی ۱۳, پنجشنبه

آزادی به شرط چاقو

گاریچی اصلاحات
گاری "اصلاحاتش"
را به جلو میراند،
چاقویش را درهوا
می چرخاند و
با خشم فریاد میزد:
ـ آزادی به شرط چاقو



علیرضا تبریزی

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...