۱۳۹۱ آبان ۱۰, چهارشنبه

کفاشین نعلین قلعه خامنه ای!

ابراهیم نبوی تواب ساز دیروز در دستگاه سلاخی لاجوردی، طنز نویس بی نمک امروز است. کسی که تا قبل از تآتر اصلاحات خاتمی، در رکاب ولایت فقیه نعلین های او را برایش جفت می نمود، در زندان مخوف رژیم از مسئولین دستگاه تواب سازی لاجوردی جلاد محسوب میشد. اکنون نعل عظمای « تریاکین » را وارونه در باب مقاله ای تحت عنوان( حشاشین در قلعه اشرف ) می زند. کولی خوش رقص و بیابانگرد فرصت طلب برای ولایت فقیه مخفیانه درون اسب « تراوا » با خارج شدن نام مجاهدین از فهرست بغایت آخوند پسند آمریکا به عزا داری مشغول است. اما برای توجیه نفی پیروزی مجاهدین آسمان و ریسمان می بافد: " آمریکایی ها یک خرده حسابی با مجاهدین خلق داشتند، یعنی هفت نفر مستشارشان را در زمان خدای قبلی ترور کرده بودند، حالا لابد به جای آن اطلاعاتی خبری خدماتی داده اند وحساب شان صاف شده و حالا دیگرولشان کرده اند به امان خودشان. ولی این به چه ربطی به ما دارد؟ " هر چند هر چه بگوییم که گاو ترور مستشاران نر بوده است، اما ایشان از آنجائیکه خصلت آخوند منشی دارند باز میخواهند بدوشند. هر چه مجاهدین میگویند ترور مستشارها زیر سر شاخه جدا شده از سازمان مجاهدین خلق بوده است، باز آخوند مسلک ها برای نشیندن دوست دارند پنبه های منافع شان را بیشتر در گوششان فرو کنند.


بخش پرونوگرافی مقاله ایشان بیشترش برمیگرد به بیماری از نوع « رساله های خمینی » که عموما مربوط میشود به زیر شکم، علی رغم اینکه ایشان بعد از نمایشنامه اصلاحات خاتمی در نقش اپوزیسیون به اروپا صادر شده اند، معهذا هنوز تفکراتشان درجمهوری اسلامی سیر میکند که بنده دیگر لزومی نمی بینم چرندیات ایشان را در اینجا باز نویسی کنم. چون نگاه ایشان به زن درهمان چهارچوب دستگاه جمهوری اسلامی است.

علیرضا تبریزی

۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

تبسم به مرگ

سکوت را با سکوت نظاره میکنند
مردم مسخ شده 
از پس چوبه دار
ناظر مرگ سربداری هستند
اما،
اواز مرگ نمی هراسد
مرگ را به سخره گرفته است
طناب بر گردن
با نگاهش فریاد میزند:
ـ از بهر چه به تماشا ایستاده اید؟
آن طناب « سکوت » را از گردنتان باز کنید.
حق را فریاد کنید!
سپس 
گل چهره اش با خنده میشکفد
بر لبش لباس تبسم میپوشاند
تا سکوت برهنه را شرمگین کند
در کسوت این همه بی عدالتی
سکوت بیش از این جایز نیست،
بشکنید شیشه سکوت را
وحق را فریاد کنید
از بهر چه به تماشای سیرک مرگ آمده اید؟
رسم نیست، دیگران به ناحق سربدارشوند،
و شما تماشاگر!
طناب ترس از گردن برافکنید
حق را فریاد کنید
وقتی ظلم تبسم بر لب دارد
وحق اشک ریزان است.
من بر این کمدی وحشت میخندم
که قضاتش جنایتکارند
مجریانش از ترس چهره پوشانده اند
مردمانش به تماشا می ایستند.
اما من با افتخار سربدار
بر لب مرگ بوسه میزنم.

علیرضا تبریزی




در حاشیه خروج نام مجاهدین از لیست آخوند پسند آمریکا ( 2 )

با شروع جنبش سال 88 به اصطلاح « سبز» رونقی به کسادی بازار مکاره سیاسی حاشیه نشینان داد که سبزی فروشهایی را که اکنون بوی کباب شنیدن بودند، چاشنی ریحان هم برای « کباب سرنگونی » عرضه کنند. البته که شور حسینی از نوع « موسوی » چنان بعضی ها را جوگیر کرده بود، که سراسیمه از هول حلیم سرنگونی محتوم افتادن درون دیگ توهمات سرنگونی از نوع « نرم و مخملی » و برای اینکه از قافله عقب نمانند به سر و صورت و دست شان نیز نوار سبز زدند، تا قبل ازاینکه رژیم سرنگون شود، بدیگران بگویند « ما » هم هستیم. بی آنکه قطره ای خون از دماغشان جاری و ساری شود. اما این بارنیزاین مجاهدین اشرف بودند، با حمله بغایت وحشیانه رژیم به اشرف با جانفشانی تاوان قساوت های رژیم را برای هموار کردن جاده ناهموار مبارزه « مدنی »می پرداختند. رژیم خوب میدانست که اگردیر بجنبد شعله خشم مردم میتواند با خرمن انگیزه مجاهدین اشرف پیوند بخورد، که آن وقت مهار حریق اعتراضات از دستش خارج میشود. از آنجائیکه هیچ خبرگزاری رسمی خارجی در داخل ایران حضور نداشت بالطبع نگرانی رژیم از تنها رسانه ای که اخبار ناآرامی ها ایران را به سراسر دنیا پوشش میداد سیمای آزادی بود. هوادران مجاهدین داخل ایران هر روز اخبار تظاهرات و ناآرامی ها را به سیمای آزادی مخابره میکردند. لذا حمله به اشرف متعاقب با پیام های هوشیارانه آقای مسعود رجوی در دستور کارمزدوران رژیم قرار گرفت. تا رژیم با یک تیر دونشان را هدف بگیرد. نخست  سرکوب اشرف با وحشیانه ترین طریق ممکن . سپس رژیم، با معطوف شدن اخبارحول محورحمله به اشرف، با قطع تنها پوشش خبری داخل ایران اگر نتواند مردم داخل و خارج را در خلاء بی خبری مطلق نگهدارد لااقل بتواند از ابعاد اخباراعتراضات مردم بکاهد. آتش جنبش سبز که با جرقه « رأی من کو » شروع شد به سرعت باد به انبار « تابوی ولایت فقیه » رسید، مردم یک پارچه فریاد « مرگ بر اصل ولایت فقیه » بر آوردند، این همان چیزی بود که حتی اپوزیسیون صادراتی  کنسرو « گنجی، سازگارا و ابراهیم نبوی » هم بر نمی تابیدند. با حصر « زرگری » موسوی و کروبی و با کمک اپوزیسیون صادراتی رژیم که دائم از راه دور با شعار مبارزه مدنی و عدم خشنونت، آب سرد برآتش گرم مبارزات مردم می پاشیدند که مبادا ادامه حریق به سرنگونی رژیم بیانجامد. چنین نیز شد. آرام آرام شعله های خشم اعتراضات مردم با سرکوب شدید توسط لباس شخصی های لبنانی و سوریه ای و رهنمودهای ابراهیم نبوی ها از نوع« اسب تراوا » فروکش کرد.

 اما حمله به اشرف ـ محک ـ استواری و مقاومت مجاهدین اشرف بدون سلاح و بهانه قرارداشتن نام آنها در « لیست تروریستی آمریکا » بوته آزمایش وجدانها قرار گرفت. سه گروه به طور کلی حمله به اشرف را محکوم نمودند، گروه اول انسانهای پاک و همنوع پرست، به حکم وظیفه انسانی، حمله وحشیانه به اشرف را محکوم نمودند. گروه دوم کسانی بودند، ضمن اینکه حمله به اشرف را محکوم نمودند با « چماق دلسوزی » بر سر رهبران مجاهدین میکوبیدند. با اینکارشان قصد داشتند نمک تفرقه و نا امیدی بردل زخم دیده هوادارانی که با جان دل در سرما وگرما به دفاع حقوق اشرفیان میپرداختند، بپاشند. گروه سوم بطورمشخص که در فرصت پیش آمده ضمن اینکه دستبند سبز، از عشق « موسوی » بر دست داشتند، با محکوم کردند حمله به اشرف، قصدشان این بود برای خودشان محبوبیت سیاسی کسب کنند تا در آینده ای که چشم انداز سرنگونی به نظرخیلی روشن می رسید، نمدی تهیه کنند، تا آنرا « تاج سر » ولیعهدشان کنند. در واقع موضع گیری امروز آقای رضا پهلوی، بیانگر این است  که ایشان تصورمیکردند کار مجاهدین تمام شده است. در لفافه محکومیت حمله به اشرف در دلش غنج میزد که یکی از بزرگترین حریفانشان از صحنه سیاسی ایران برای همیشه حذف میشود. اما مقاومت اشرفیان در تمام فصول و تمام مراحل غیر قابل تصور بود. به خیال خام آنها، اشرف، فقط یک مکان فیزیکی است، که به تصورآنها اگر   از جا تکان نخورد، متعاقبا بهانه ماندن در اشرف باعث میشود، دست رژیم برای سرکوب آنها باز باشد. مخصوصا وقتی روادید سرکوب از جانب آمریکا هم عمدا به بهانه « لیست تروریستی » صادر شد. زمینه تصاحب قدرت برای آقا رضا فراهم میشود. اما قواعد بازی شطرنج و دیپلماسی نوین درمقابل شرط و شروط های هیلاری کلینتون ـ خروج مجاهدین از لیست تروریستی آخوند پسند آمریکا ـ منوط بر « همکاری مجاهدین اشرف برای جابجایی » بود. تکان دادن هوشیارانه مهره نقل و انتقال اشرفیان از « اشرف » به لیبرتی در واقع رقبای سیاسی مجاهدین را آچمز کرد. در کمال بهت و ناباوری میبینند آنها همچنان اشرف نشان هستند، اگرچه در اشرف نیستند و کماکان در لیبرتی « اشرفی » هستند. بررسی جمله « کوه ز جا بجنبد، اشرف ز جا نجنبد» از جنبه روانی یعنی اینکه اشرفی ها زیر فشارهای شکنجه روحی و روانی تسلیم رژیم نشدند. بالاخره ماندگاری آنها در اشرف ـ لیبرتی ـ عراق کمر مماشات راشکست. پانزده سال مقاومت در بدترین شرایط و غیر قابل تصورحسرت آه گفتن و تسلیم شدن را بر دل خیلی ها گذاشتند. خروج نام مجاهدین از فهرست « تروریستی آخوند پسند آمریکا » به مثابه آب یخی بود، بر رویاهای داغ آقای رضا پهلوی، بزرگترین غفلت ایشان این بود، وقتی او حمله به اشرف را محکوم نمود، پیام تشکرآقای مسعود رجوی را بی پاسخ گذاشتند. اگر ایشان ظرفیت چرخش داشتند، مطمئنا امروز از اعتبار سیاسی بالایی برخوردار میشدند. اما مصاحبه ایشان با برنامه افق، بیانگر چیز دیگری است، زبان و دلش یکی نیست و در سر سودای قدرت از نوع پدرش را دارد.

علیرضا تبریزی

۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

گل شیفته فراهانی و غیرت ایرانی ها!


     درصفحه فیس بوک « نایاب ترین عکسهای ستارگان سینما » عکسی بدین مضمون گذاشته است " گلشیفته فراهانی در کنار یک عرب در فستیوال فیلم ابوظبی در امارات "، ایرانیها همه تقریبا ادعا میکنند که دوهزاروپانصد قدمت فرهنگی دارند و خودشان را یک سر وگردن بالاتر از کشورهای همسایه اشان میدانند! اما ناخواسته علی رغم تنفراز« حکومت اسلامی » دردام « غیرتی » افتاده اند که اگر کمی عمیق تر بیاندیشند، خواهند دید که « غیرت، با چاشنی دفاع از ناموس » دست پخت یک مشت آخوند متحجر و شپشو است. آنها با زنجیرغیرت توانسته اند دست و پای تفکرات مرد ایرانی را در پوست گردوی جاهلیت نگه دارند. 
القصه، تا این لحظه که این مطالب به رشته تحریر در آید، تعداد بازدیدکنندگان از صفحه مربوطه بالغ بر 900 نفر بوده است. نزدیک به 300 نظر زیر عکس ثبت شده است. افسوس!  آیا حقیقتا اگر اسم خودمان را « ایرانی  با قدمت تاریخی 2500 ساله » میگذاریم، در شأن و مقام یک انسان، نمیگویم هموطن،  این می باشد تا شخصیت یک زن را با نظرات مشمئز کننده و رکیک آنقدر پائین بیاوریم که زبان از بیانش شرمگین است؟ آیا بهتر نیست، غیرت مان را راستای آزاد سازی میهنمان  که اکنون سی وسه سال در چنبره یک مشت آخوند متحجر و اجنبی است، بکار ببریم؟ از نگاه من اجنبی آن مرد عرب نیست که در یک جشنواره سینمایی با مهمانش گلشیفته فراهانی عکسی به رسم یادگاری میاندازد، اجنبی آنهایی هستند که اکنون سلطه اشان بر کشور ما از مرز سی وسه سال گذاشته است، و « کهریزک » تنها جایی است که آنها توانسته اند درمدت حکومت ننگین شان آباد کنند. این را بدانیم هر اهانتی از هر ملیتی به هر شهروند ایرانی میشود، فقط از بی کفایتی همین اجانبی است که اسم حکمرانان ایران زمین را در مجامع بین المللی با خود یدک میکشند. رگ های گردنمان زمانی باید از جوشش « غیرت » متورم شود، که وقتی به یک کشوری وارد میشویم، مأمور کنترل پاس با نگاه تحقیر و با اکراه پاسپورت را به جلوی مان پرتاب میکند! ما فراموش کرده ایم که چه کسانی هویت ملی ما را لکه دار کرده اند، در صورتیکه در همان ممالک، به « گلشیفته ها » به چشم هنرمندان فرهیخته مینگرند، نه یک فاحشه!

علیرضا تبریزی

۱۳۹۱ مهر ۱۸, سه‌شنبه

آری من یک منافقم

آری من یک منافقم
به زعم خمینی ملعون ز کافر بدترم
گراو مسلمان است
زان چه بهتر، مسلمانی چو او نیستم
گر مسلمانی چو او احساسش ز " هیچ " است
زان چه بهتر، مسلمانی ز جنس او نیستم
مملو از احساسم
اگر چه به زعم او 
منافقی زکافر بدترم 
زان چه بهتر، مسلمانی ز جنس او نیستم

گر راه قدس با هیمه آتش جهل ز کربلا بگذرد
زان چه بهتر، وطن پرستی ز جنس او نیستم
جنگ نعمت الهی اوست
زان چه بهتر، مومنی ز جنس او نیستم
آری من منافقم
فقط به مرگ خمینی موافقم
آروزی جنگ بیست ساله اش بگور برد
زانکه دید امروز من در مهرانم
لاجرعه سرکشید جام زهر آتش بس
به یقینش فردا من در تهرانم
هزاران تهمت به جان خریدم
به زعم او گر من وطن فروشم
زان چه بهتر، وطن پرستی ز جنس او نیستم 
زیرا که من از بهر صلح تنور جنگش گل گرفتم


علیرضا تبریزی

۱۳۹۱ مهر ۱۱, سه‌شنبه

بعد از خروج نام مجاهدین از لیست وزارت خارجه آمریکا ( علیرضا یعقوبی )


با اعلام رسمی خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا توسط وزیر امور خارجه آن کشور شاهد عکس العمل های گسترده ای در طیف های مختلف محافل سیاسی بودیم. رژیم حاکم بر تهران بالطبع خارج شدن بزرگترین اپوزیسیون را از لیست تروریستی برنتابیده و با ادبیات مخصوص به خود دولت آمریکا را مسئول عواقب چنین تصمیمی قلمداد کرد. در بین گروهها و شخصیتهای سیاسی ایرانی هم بنا به دور و نزدیکی هر کدام از آنها با رژیم ولایت فقیه عکس العمل ها نسبت به این اقدام دولت آمریکا متفاوت بوده است. آنچه که در اکثر این مواضع لحاظ نشد همانا وجه حقوقی این تصمیم گیری بود. همانگونه که وزارت خارجه آمریکا اعلام نمود آنها مجاهدین را بنا به حکم فوری دادگاه عالی استیناف واشنگتن بنا به زمانبندی 4 ماهه آن دادگاه از لیست خارج کردند. حکم دادگاه عالی اروپا و حکم فوری دادگاه عالی استیناف واشنگتن بر وجه حقوقی دعوا تاکید داشته و پرونده مطرح شده علیه مجاهدین را فاقد ادله حقوقی تشخیص داده اند. هرگونه اظهار نظری درباره این تصمیم گیری وابسته به اشراف بلاشرط به محتوای حقوقی پرونده بوده و هرگونه اظهار نظر سیاسی تنها برخاسته از منویات و مکنونات قلبی اظهار نظر کننده بوده که فاقد ارزش حقوقی در علم حقوق ارزیابی می شود. اما این تصمیم حقوقی بدون هیچ تردیدی عواقب سیاسی خود را در برخواهد داشت و اظهار نظر کنندگان همگی با تکیه بر ظن خود است که در برابر این تصمیم حقوقی موضعگیری می کنند. بطور نمونه روز شنبه گذشته روزنامه واشنگتن پست به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش کرد که یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا که مجاز به صحبت علنی نبود به شرط ناشناس ماندن گفت: "دولت او مجاهدین خلق را بعنوان یک گروه اپوزیسیون معتبری که بتواند ارزشهای دمکراتیک را در ایران رواج دهد قلمداد نمی کند.

خوب اگر بخش اعظم این اظهار نظر مقام ناشناس وزارت خارجه آمریکا را ناشی از سوزش طبیعی از اجرای عدالت بدانیم باید یادآور شد که هنوز هستند مقاماتی در وزارت خارجه آمریکا که هیچ تلفیقی از سیاست و عدالت را بر نمی تابند و هیچگونه قرابتی از سیاست و عدالت را در دیدگاه خود لحاظ نمی دارند. بالطبع چنین افرادی باید از چنین تصمیم گیری گزیده شده و عکس العمل خود را بر فرض "ناشناس ماندن" بر زبان آورند تا از هرگونه انفجار درونی در برابر چنین تصمیم گیری بنوعی جلوگیری نمایند. در عالم واقع این اولین باری است که یک گروه سیاسی با مولفه هائی از نوع مجاهدین در تاریخ قضائی اروپا و آمریکا موفق می شود عدالت را بر سیاست پیشی داده و با حکم قضائی آن را پیروز گرداند. و اما در مورد بخش دیگر اظهار نظر مقام وزارت امورخارجه آمریکا درباره "ارزش دمکراتیک" باید گفت. مسلم است که آن "ارزش دمکراتیک" ی که دولت آمریکا را وادار به همراهی با ملایان حاکم بر ایران نموده تا ضمن برداشتن سدبندها و موانع در مسیر تحقق آنها وعده آخوندها برای "فتح قدس از کربلا می گذرد" و "جنگ جنگ تا رفع فتنه در سرتاسر علم" را با خون سربازان آمریکائی جامه عمل پوشانده و در عراق " نوری المالکی" را رواج دهنده آن "ارزشهای دمکراتیک" دانسته و در افغانستان بدنبال گفتگو با طالبان بعنوان نماینده دیگر آن "ارزشهای دمکراتیک" هست مجاهدین بالمال در آن طیف از نیروهائی قرار نمی گیرد که آمریکا برای رواج "ارزشهای دمکراتیک" در ایران بدنبال آنهاست. چرا که در چنان حالتی لااقل نگارنده این مطلب در 37 سال همراهی خود با مجاهدین دچار شک و تردید می شد. سازمان مجاهدین خلق ایران از روز ازل در مقابل آن "ارزشهای دمکراتیک" -بخوانید ضد ارزشهای بنیادگرائی مذهبی- بنیانگزاری شدند در غیر اینصورت تشکیل چنین سازمانی با آنهمه خون و فدا و شکنجه و زندان موضوعیتی نداشت. ملت ایران هیچ سوءتفاهمی در این باره نسبت به اظهار نظر مقام ناشناس مانده وزارت امور خارجه آمریکا ندارند. تاریخ معاصر ایران بزرگترین گواه پیگیری همین نظر از سوی دولتمردان آمریکائی بوده است. اگر شرکت در کودتای ننگین 28 مرداد 32 (1) را برای پیگیری همین "ارزشهای دمکراتیک" ادعائی مقام ناشناس وزارت امورخارجه آمریکا را نخ نما شده و متعلق به دوران جنگ سرد در معادله قوای بین المللی بین شرق و غرب ارزیابی کنیم لااقل در تاریخ معاصر ایران سرنگونی رژیم شاه و روی کار آوردن خمینی (2) برآمده از تحلیل استراتژیست های "کمیسیون سوم" به ریاست آقای برژینسکی را در اوج جنگ سرد با تحلیل "جایگزینی دیکتاتوریهای وابسته با بنیادگرایان مذهبی" موسوم به کمربند و یا حلقه سبز از خاطره تاریخ معاصر ملت ایران زدودنی نیست. چرا که این ملت بهای پیگیری "ارزشهای دمکراتیک" توسط دولت آمریکا را در ایران امروزه با پوست و گوشت و خون خود پرداخته و کماکان هم می پردازد. اگر استراتژیستهای پوزیتویست آمریکائی در اوج جنگ سرد ضدیت بنیادگرایان اسلامی را با "کمونیسم" در ناصیه آنها رویت کرده بودند اما از مکنونان و تمنای قلبی آنها در پیگیری اهداف بنیادگرایانه خبری نداشتند و بنا به این تحلیل نهائی که بنیادگرایان در عالم واقع به تکنولوژی و علم غرب اهل کتاب نیازمند خواهند بود نمی دانستند که برای بنیادگرایان بازگشت به دورانی به فاصله 1400 سال قبل و اجرای بی تنزل و متنزع از شرایط تاریخی احکام شرعی در بریدن دست و پا و درآوردن چشم بر پیشرفت و ترقی تکنولوژیک مرجح بوده و در این مسیر بنا به گفته خمینی "اگر به دین ما - بخوانید اعتراض به قطع دست و پا و اجرای احکام شرعی- حمله کنید دین و دنیایتان را به آتش خواهیم کشید" بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد و در تحقق این اهداف خود از بذل جان با جلیقه های انفجاری هم دریغ ندارد!. بازهم در تاریخ معاصر ایران هنوز مردم ایران ماجرای "ایران گیت" یعنی ماجرای کیک و کلت و انجیل آقایان مک فارلن و سرهنگ الیور نورث را در اوج جنگ ضدمیهنی از یاد نبرده اند که دولت وقت آمریکا در پیگیری آن "ارزشهای دمکراتیک" ادعائی با ارسال سلاح به ایران پول حاصله از آن را در اختیار کنتراهائی که هندوراس علیه دولت مرکزی ساندینیستی نیکاراگوئه از طریق بانکی در سوئیس قرار می داد از یاد نبرده اند. متاسفانه علیرغم در آغوش کشیده شدن بنیادگرائی همچون احمدی نژاد توسط چپ های آمریکای لاتین همچون چاورز بر اثر همین سوء محاسبه توسط دولت آمریکا دست کشیده نشده است و کماکان مقاماتی در آمریکا پیگیرانه بدنبال آن "ارزشهای دمکراتیک"ی هستند که صرفا در قالب لفاضی ها بیهوده و بی انتها نموده داشته و مردم ایران بعد از 33 سال بمباران روانی توسط خمینی و همراهانش و شنیدن دنیایی وعده و عید بی سرانجام تره ای برای اینگونه لفاظی های بیهوده و بی محتوا خرد نکرده و صحت هر ادعائی را در پراتیک و جریان عمل دنبال نموده و معیار قضاوت قرار می دهند. آری بازهم ایرانیان از یاد نبرده اند که پیگیری همین "ارزشهای دمکراتیک" توسط دولت وقت آمریکا تا آنجا ادامه داشته که رئیس جمهور آمریکا آقای کلینتون را برای دست دادن با رئیس جمهور رژیم ولایت فقیه سعنس محمد خاتمی در کریدورهای سازمان ملل به انتظار بی سرانجام نگه داشته است. باید به این مقام ناشناس وزارت امورخارجه آمریکا یادآور شدکه دنیای سیاست قانونمندی خاص خود را دارد. به یمن انقلاب عظیم تکنولوژیک و رشد آگاهی های سیاسی و اجتماعی دوران حاکمیت "ماکیاولیسم" بر دنیای سیاست در حال بسرآمدن است. مشکلات و معضلاتی که جهان و در راس همه دولت آمریکا با آن درگیر و مواجه اند جائی را برای اینگونه لفاظی های بیهوده و بی محتوا باقی نگذاشته است. چالش های بوجود آمده را که دولت آمریکا نقشی بزگ و پر رنگ در آن داشته و بخش بسیار بزرگی از آنها متعلق به منطقه پرآشوب خاورمیانه است راه حل های عادلانه ای را طلب می کند که نگارنده سعی دارد به گوشه ای از آن ها اشاره کند:
1- بزرگترین خطری که بشریت معاصر را تهدید می کند بحران اکولوژیک ناشی از الف سوراخ شدن لایه اوزون ب - گرم شدن کره زمین پ- بارانهای اسیدی می باشد که موجودیت کره خاکی را به منطقه بحرانی و قرمز کشیده و استفاده تمام عیار اقتصادهای نوظهور همچون چین و هند و در کنار آنها آمریکا از ابزارهای آلاینده محیط زیست بدون پرداختن بهای لازم برای مهار این آلودگی و آلاینده ها ادامه حیات در کره خاکی را به یک چالش عظیم جهانی تبدیل نموده است. یافتن راه حلی جامع و عادلانه در برابر این خطر جدی همراهی تمامی کشورها را طلب می کند. رژِیم بنیادگرای مذهبی حاکم بر ایران از چالش های بمراتنب ساده تر نداشته تا بخواهد بعنوان عضوی متعهد از جامعه بین المللی تمهیداتی را برای این فاجعه پیش رو بیندیشد. وضعیت فاجعه بار زیست محیطی و اکولوژیک در ایران گواه صحت این ادعا است. گسترش فقر ناشی از تقسیم ناعادلانه ثروت بین شمال و جنوب و عدم رشد یافتگی کشورهای جنوب بر اثر طمع و آز و ولع سیری ناپذیر کشورهای شمال در اوج انقلاب انفورماتیک که مردم دنیا را در اقصی نقاط این کره خاکی تماشاگر مستقیم آنچه را که در خیابانهای نیویورک و پاریس و لندن و برلین و ... می گذرد و آنها را به مقایسه بلافصل آن با توجه به ذهن کاوشگر با وضعیت نابهنجار خود می سازد جائی برای اینگونه لفاظی های بی محتوا بنام "ارزشهای دمکراتیک" باقی نگذاشته است. این همان پاشنه آشیل دنیای غرب است که بنیادگرایان را به سوء استفاده از آن برای یارگیری توده ها و عوام محروم از آموزش در کشورهای خود و حتی در بین روشنفکران غربی به اصطلاح صلح دوست و چپ پوزیتویست واداشته است.
3ـ بحران خاورمیانه: الف مسئله صلح فلسطین - اسرائیل که دنیای غرب و آمریکا باید برای حل آن اقدام اساسی بعمل آورند و دو طرف را راضی به پذیرش دو کشور مستقل فلسطینی و اسرائیلی سازند.ب- رشد بنیادگرائی ناشی از تحلیل غلط استراتژیستهای آمریکائی و غربی از ماهیت آن. بنیادگرایان مذهبی به توده های آموزش نادیده در کشورهای رو به رشد با توجه به انقلاب انفورماتیک با چند فشار بر روی دکمه کیبورد و ماوس به اشاره و نه با توضیح و شرح کشاف عامل عقب ماندگی آنها را یعنی کشورهای غربی و در راس همه آمریکا یادآور می شوند نمونه همین عوامفریبی و پتانسیل انفجاری توده های عامی در ممالکی که به آنها کشورهای اسلامی اطلاق می شود در جریان اعتراضات به فیلم اخیری که در توهین به پیامبر اسلام به نمایش در آمد شاهد بودیم . پ - مسلح شدن رژیم بنیادگرای اسلامی در تهران به سلاح اتمی. حل این سه معضل و مشکل در خارمیانه با شعار و گفتار و وعده و عید امکان ناپذیر است. احمدی نژاد را امکان سوء استفاده از همین خلاءها و حفره ها است که 8 بار و 8 سال متمادی به نیویورک و نشست سالانه مجمع عمومی ملل متحد کشانده است. ترک سالن محل برگزاری نشست مجمع عمومی زمانی کارا و موثر خواهد بود که بطور همزمان برای مشکل فلسطینی ها تمهیداتی اندیشده شود و همچنین بموازات آن از بنیادگرایان خلع ید صورت گیرد. این اقدام زمانی قرین موفقیت خواهد بود که اقدام عملی وسیع در راستای آموزش همگانی و همه جانبه و انتقال دانش و صنعت نوین در راستای تقسیم ثروت در بین این کشورها و آگاهی بخشیدن به توده های گرفتار متوهم به بنیادگرائی با توجه به این اصل بنیادین که کشورهای عضو شمال تا ابد قادر نخواهند بود که تمول و ثروت را انحصارا در اختیار خود داشته باشند صورت گیرد.
4ـ یافتن راه حلی جامع و عادلانه برای مشکل آب و زمین با توجه به مشکلات اکولوژیکی و زیست محیطی همچون گسترش مناطق کویری و خشک شدن رودخانه ها و با توجه به رشد بی رویه جمعیت در کشورهای جنوب. رشد بی رویه جمعیت در جهان که از قضا ولی فقیه تهران را به طمع بهره برداری از آن به اشویق ازدیاد جمعیت در ایران کشانده یکی از چالش های جدی در مقابل جامعه جهانی و در راس همه دنیای غرب و آمریکا است. بطور مشخص در ایران خشک شدن زاینده رود و دریاچه ارومیه و صدها مشکل زیست محیطی دیگر همچون قطع بی رویه درختان در شمال کشور و فراهم آمدن امکان طبیعی برای رانش زمین و نابودی حرث و نسل کشور بر اثر بلایای طبیعی همچون سیلاب و زلزله و ...

این مشکلات و معضلات تنها در صورتی میسر است که دولتهای غربی و در راس همه آمریکا با کنار گذاشتن لفاظی های بی محتوای "ارزشهای دمکراتیک" به حضور فعال و همه جانیه نیروهای ملی و دمکراتیک که بر منافع ملی و استقلال وطن خود در تمامی جهان و بالاخص در منطقه پرآشوب خاورمیانه تاکید دارند احترام بگذارد و حضور آنها را بعنوان تنها راه حل واقعی و موجود برای حل بحران های موجود پذیرا باشد.در رابطه خاص ایران باید تاکید نموده ایران کشوری است کثیر المله با کوهی از مشکلات ناشی از سوء حاکمیت رژِیم ولایت فقیه در سرکوب برحق تمامی مردم این کشور با ستم مضاعف بر زنان و اقلیت های قومی و مذهبی. تنها راه حل موجود در برابر این مشکلات استفاده از راهکارهای دمکراتیک برای کشاندن همه مردم در تغییر سرنوشت خود با تکیه بر ایجاد فرصت های برابر برای همه است. آخوندها به اندازه کافی غارت کرده و چپاول و دزدی نموده و سوء مدیریت در راستای بر باد دادن منابع و منافع ملی داشته اند که امکانات ملی ایران برای بهره مندی همگانی از آنها دچار خسران و ضربات شدید شده اند.

 این مشکلات و معضلات راه حل عادلانه خاص خود را طلب می کند. نیروئی که بتواند با شناخت عمیق از فرهنگ بومی و مشکلات و چالش های پیش رو از برنامه دمکراتیکی برخوردار باشد. بطور مشخص در راستای رفع ستم مضاعف از زنان ایرانی و همچنین اقلیت های ملی همچون کردها. شورای ملی مقاومت ایران و نیروی اصلی تشکیل دهنده آن با درک و انطباق عمیق با فرهنگ بومی و احترام و اعتقاد به حقوق آحاد جامعه منطبق بر ارزشهای دمکراتیک واقعی یعنی آرای مستقیم و مخفی همه مردم بنا به برنامه دولت موقت 6 ماهه خود تنها آلترناتیو و بدیل پیش روی دمکراتیک در مقابل رژیم فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران است. بر همه عاشقان آزادی و استقلال ایران است که شرایط خطیر پیش رو را حس نموده و با همدلی و همبستگی ملی راه را برای پیشی گرفتن آلترناتیو ملی و دمکراتیک بر آلترناتیوهای ساختگی و فرضی که مقام ناشناخته وزارت خارجه آمریکا بدنبال آن است هموار نمایند. سرنگونی این رژیم در سرنوشت و تقدیر تاریخی مجاهدین و همراهان آنها نوشته شده است سازندگی ایران فردا با تکیه بر ارزشهای دمکراتیک و احترام به تمامی قوانین و معاهده های بین المللی در زمینه حقوق بشر و حقوق ملیتها و برقراری رابطه دوستانه و بدون تنش با همسایگان و تمامی جهان بر اساس حسن همجواری و احترام به حق حاکمیت ملی ممکن خواهد بود. شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق ایران از پتانسیل و ظرفیت چنین تغییر دمکراتیکی برخوردارند. دولت آمریکا می بایستی با پذیرش واقعیت موجود و چالش هائی که جامعه ایران گرفتار آمده به بنیادگرائی مذهبی بر این خواسته ملی ایرانیان گردن گذاشته و با احساس مسئولیت در قبال چالش های پیش روی جامعه جهانی با توجه به روند مسلح شدن رژیم آخوندی به سلاح های غیر متعارف هسته ای و شیمیایی بر حق حاکمیت آنها بر سرنوشت خویش احترام گذارد. این چالشی است که چه در مقابل ایرانیان برای متحقق ساختن آرزوی دیرینه سرداران و سالاران ملی خود بعنوان مبنا و بطور شرط در برابر جامعه جهانی و در راس همه آمریکا در احترام گذاشتن به خواسته ها ملی ایرانیان قرار دارد.

1 - خانم مادلین آلبرایت وزیر خارجه آمریکا در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون رسما مشارکت دولت آن کشور در کودتای 28 مرداد را پذیرفت و از دشمنان ملت ایران یعنی رژیم آخوندی که خود شریک آن کودتا با سلف تاریخی اش کاشانی بود عذر خواست. خمینی کودتای آمریکائی 28 مردا 32 را سیلی اسلام به گوش مصدف نامیده بود.

2ـدیوید راکفلر صاحب مانهتان بانک و از اعضای "کمیسیون سوم" بهمراه نیکسون رئیس جمهور پیشین آمریکا و از دوستان نزدیک شاه طی دیداری که با شاه بعد از سقوطش در تبعیدگاهش در مکزیک داشتند سقوط شاه در ایران را اولین گام استراتژی نوین آمریکا در تغییر جغرافیای خاورمیانه بر شمردند.


علیرضا یعقوبی

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...