۱۳۹۸ مهر ۴, پنجشنبه

سوداگران خون ونفت

سوداگران خون و نفت
برای پوشاندن
صفات عریان
بیشرمی تان
هیچ واژه ای
رغبت نمی کند
حتی به زشتی
هیکل قناس تان را
استتار کند،
آنقدر وقیح هستید
که وقاحت
در برابرتان
شرم میکند
تنها با این صفت
وصف شوید
پیشتر
برای همپای بیشرمتان
شعر
"سوداگران خون و نفت"
سرودم:
"آهای استفن لوون
هرگز باور نمی کردم
سی سال در تله
غربت زندانی شوم،
سالها گذشت
تا بیاموزم
اهدای پناهندگی
حقی است
که بدون مماشات
و سودای
خون و نفت
به کسی تعلق نمیگیرد!
اما امروز
پس از سی سال
آموختم
«حقوق بشر»
تابلوی دکان
بشر دوستانی است
که هیچ بویی
از انسانیت نبرده اند!"
اکنون
به لیست سیاه
سوداگران
خون و نفت
نگاهی بیانداز
که به بلندای قامت
برج ایفل
رسیده است!

علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ مهر ۱, دوشنبه

در رثای مادر رجبی

چهل سال
کس ندانست
پشت آن
چهره
مظلوم و آرام،
درونت
همچو کوه آتشفشان
گداخته است
به گمان
تنها
فقط یک بار
مذاب قهقهه
از ته دل
فوران کردی
آنگه که
قهرمان ملی*
به نیابت
از مادران و پدران داغدار
ماشه عدالت را 
میان
پیشانی 
ننگ بشریت
چکاند!
اکنون که
در خاک آرمیده ای
آسوده باش!
نوید به تو 
که عنقریب
خلق
برای گرفتن 
حق
همچو 
رود خروشان
چنان طغیان میکند
که نه از شاه
اثری ماند 
و نه از شیخ

علیرضا تبریزی

قهرمان ملی = علی اکبر اکبری

۱۳۹۸ شهریور ۳۱, یکشنبه

لحظات آخر با زندگی (2)

زنگ زدم حسن تا حال مادر رجبی را بپرسم، گفت:
ـ مادررو بیمارستان بستری کردیم.
ـ کدام بخش؟
ـ بخش هماتولوژی، اتاق 32
ـ تا نیم ساعت دیگه اونجام.
گوشی را قطع کردم یک کاری داشتم بعد از انجام آن سریع خودم را به بیمارستان رساندم. برخلاف چندین جلسه پیش که رفته بودم ملاقات مادر، انتظار نداشتم او را درست در شرایط شهلا رجبی که چهارده ما پیش در همان بخش بیمارستان در اتاق شماره 23 با این تفاوت که شماره اتاق مادر 32 بود، ببینم. آخرین بار که مادر رو دیدم حدود دو ماه پیش بود که از بیمارستان مرخص شده بود، دربخش سالمندان که حالش نسبتن رو به بهبودی بود دیدم. در این مدت، حسن دنبال کار مادر بود تا او را به بخش دیگری که شخصی بود منتقل کنند. 

حسن روحیه ناباورکردنی دارد، او حتی برای آخرین دم  نفس های مادرارزش فوق العاده قائل است و از بهبودی کامل او قطع امید نمیکند. هردعایی را با جان و دل می خرید، پروین رجبی نیز آنجا حضور داشت، و پروانه دختر حسن که مثل پروانه دور مادربزرگش میچرخید، او را با تمام وجودش می بوسید و با او حرف میزد. مادر که در حالت نیمه اغماء بسر میبرد، هر چند لحظه ای چشمانش را باز میکرد و بعد دوباره می بست. حسن مثل همیشه با مادرشوخی میکرد، تماس های تلفنی را بسیار جدی میگرفت، با اینکه مادر نمیتوانست حرفی بزند، حسن گوشی را روی بلندگو میگذاشت و نزدیک مادرمیگرفت تا حرفهای تماس گیرنده را بشنود.
در تمام مدتی که من آنجا بودم، تمام صحنه های سال قبل را که شهلا بستری بود و واپسین آخرین لحظات عمر خودش را در اغمای کامل سپری میکرد، برایم تداعی شد. آنقدر تحت تإثیر عواطف حسن نسبت به خواهرش قرار گرفته بودم، سعی کردم آن لحظات را کوتاه برشته تحریر در آورم. که جهت یادآوری لینکش را اینجا میگذارم.

https://ashegheparvaz.blogspot.com/2018/07/blog-post_12.html

مادررجبی، فرشته مهربان و خوش رویی بود که من افتخار آشنایی با او را بیش از بیست سال داشتم. مادری که چند شهید فدیه راه آزادی مردم ایران کرد، هرگز از تمام مصائبی که داشت خسته نشد و ناله سر نداد وجز لعنت به خمینی و آل او و دژخیم لاجوردی، ازهیچکس دیگری شکایت نداشت. همواره دعای خیرش بدرقه راه مردم ایران و آزادی آنها از چنگال خمینی صفتان بود. مادر رجبی از بیماری آرتورز سختی رنج میبرد، طوری که برای رفتن به جایی مجبور بود از «واکر» و صندلی چرخدار استفاده کند. تا قبل از اینکه بیماری سرطان بر او عارض شود، در نشست ها و تظاهرات و آکسیونها حضور برجسته و فعالی داشت. روحیه انقلابی او بگونه ای بود، همواره با عشق و علاقه خاصی در تمام مراسمات شرکت میکرد، آنقدر که حضورش به دیگر یاران برای شرکت در جلسات انگیزه مضاعف میداد. 

اما حسن، اگر در یونان باستان بود، قطعن رب النوع عواطف نام میگرفت. با تمام گرفتاریهای جانبی که بطور طبیعی همه ما در جامعه داریم، او تقریبن هر روز به مادر سر میزد و کارهایش رو رفع و رجوع میکرد. همین احساس مسئولیت را نسبت به خواهرش شهلا داشت. حسن انسانی است بدون تواضع و مسئولیت پذیر که هیچگونه چشمداشتی درقبال کاری که با جان و دل انجام میدهد ندارد.

در خاتمه این نوشتار کوتاه به حسن و خانواده محترمش وتمامی یاران مقاومت فقدان مادر رجبی را تسلیت عرض میکنم. به امید سرنگونی رِژیم فاشیست مذهبی و رهایی مردم ایران از چنگال اهریمنان جنایتکار.

علیرضا تبریزی



۱۳۹۸ شهریور ۲۳, شنبه

وقتی مستم

وقتی مستم
حقایق رو بهتر می بینم
نه به گناه فکرمیکنم، 
نه به آخرت
چون که میدانم
عمر ابدی ندارم 
میدانم روزی 
نه به میل خودم
باید عازم 
سفر ابدی شوم
نه به دین می اندیشم
نه به مذهب
تنها
صداقت معیاراست
چه مجاهد باشد
چه فدایی ویا
هر کس که دلش
برای خلقش بتپد
گراین گنه است
آتش جهنم را
به جان میخرم.

علیرضا تبریزیَ




با چشمان بسته

بیشرفها
انسانیت را
در بازار مکاره
شانتاژ
به حراج گذاشته اند
چه ماهرانه
با چشمان بسته
بر قلب روشنایی
شلیک میکنند
و با چشمان باز
وقیحانه
به تن عریان
نفت می نگرند
سوداگران هوسباز
برای یک کاسه نفت
با هر جنایتکاری
هم آغوشی میکنند!
علیرضا تبریزی

۱۳۹۸ شهریور ۲۱, پنجشنبه

ساز خارج نزن!

ساز خارج نزن
سمفونی مرگ
به رهبری
فقیه
یکنواخت
اجرا میشود
چه فرقی میکند
وقتی ارکستر
ناقوس مرگ
می نوازد،
درخشنده
بالای دار برقصد
یا آوای
سحر
به صبح نرسیده
خاموش شود،
ساز خارج نزن!
دستگاه قتاله فقیه
به اندازه کافی
ریتم
گوشخراشی دارد
که تنها
به گوش مماشاتچیان*
خوش آیند است!

علیرضا تبریزی
مماشاتچیان = تماشاچیان

۱۳۹۸ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

سخنی کوتاه با دوستان

دوستان خوبم، گلایه های دوستانه ام رو به حساب تعصب و یا علاقه ام به سازمان مجاهدین نگذارید، نخست بگویم، من نه مجاهدم و نه اعتقادات مذهبی دارم، اما رو راست میگویم در این سی دو سالی که با آنها آشنا شده ام، بدون هیچگونه اغراقی، صادقانه تر از آنها ندیده ام. مسئولینی رو دیده ام که تمام عمرشان را گذاشته اند برای مبارزه با رژیم و شبانه روز فعالیت میکنند، گاه پیش آمده است قبل از برگزاری یک کنفراس یا نشست، چهل وهشت ساعت بیداری کشیده اند، و اکثرن با یک ساندویج سرپایی خود را سیر کرده اند، یک فنجان چای نوشیده اند و دوباره از نو برای رزم دست بکار شده اند. از هیچکس هم هیچ توقعی نمی کنند که حتمن باید به اندازه خودشان فعال باشند. همیشه هم علیرغم پیکار و تلاش شبانه روزی خوش رو و خوش اخلاق هستند. 

تکیه سخنم بیشتر روی دوستانی است که سالهاست کنار مجاهدین هستند وهنوز گویا متوجه نشده اند که مجاهدین دارای ایدئولوژی اسلامی هستند، این را هم هیچ وقت منکر نشده اند، از آن هم برای خوش آمد دوستان غیر مذهبی چه کمونیست و چه غیر کمونیست کوتاه نمی آیند. آنها هرگز اپورتونیست نبوده و نخواهند بود،  این را بدانید اگر شوند ساختار اصول و پرنسیپ هاشون خدشه دار میشود.

 دوستان گله مند در میتینگ های  مجاهدین شرکت میکنند، کمک های مالی آنچنانی میکنند، در فضای مجازی فیس بوک شجره طیبه پنجاه و پنج سالگی مجاهدین را تبریک میگویندـ با این تابلواز بیرون بعنوان یک هوادار یا دوستدار مجاهدین شناخته میشوند! بعد ایشان به بهانه آزادی بیان یا دموکراسی مآبی روزانه چندین پست بر علیه "اسلام" میگذارند. و حتی پا را هم فراتر از آن میگذارند، میگویند چرا آنها روسری دارند یا دست نمیدهند یا میگویند چرا مجاهدین مراسم تعزیه میگذارند و عزاداری میکنند؟ برای صحت ادعایشان فاکت هم میآورند و به یکی ازتبصره های ده ماده ای شورای ملی مقاومت، آن هم به غلط مینویسند که دین از سیاست جداست! هر چند بار هم توضیح بدهی دین از سیاست جدا نیست، از دولت جداست، ابتدا تائید میکنند و میگویند حق با شماست  اما بازاز پنجره دیگر با بهانه تازه تر وارد میشوند.
حضور فرد فرد شما عرض شود، آیا تا بحال فکر کردید، اگر مجاهدین با همین جدیدت در امر مبارزه با رژیم، بهایی بودند، یا از دارویش گناآبادی بودند، مسیحی و یا کلیمی بودند و یا مارکسیسم بودند، با این جامعه نود و نه درصد مسلمان که در چنبره مسلمان نماها هستند چقدر مبارزاتشون میتوانست برش داشته باشد که رژیم را همیشه در موقعیت دفاعی قرار دهد؟ اصلن مجاهدین را فاکتور بگیریدـ پس لابد رژیم در رابطه با دشمن اصلی اش متوهم هست، که روزنامه نگاران را در بلاد غرب اجیر میکند تا مثلن در روزنانه "سی د سونسکا داگ بلادت" با اهانت تیتر بزند زنان مجاهد فلان و به همان هستند؟ شما هنوز نگرفته اید که رژیم دارد نان عقب ماندگی اکثریتی را میخورد که اصول فکرشان مردسالاری است! هنوز نگرفته اید، رژیم احتیاج دارد تنور عاشور و تاسوعا را گرم نگه دارد تا دکان نذری دادن و قمه زنی اش رونق داشته باشد، آنقدر گرم که جوانانی را که حتی دل خوشی از آخوندها ندارند را با شور حسینی  به وجد بیاورند! اگر رژیم راست میگوید و چهل سال در طبل منافقین کوبیده است، مراسم عزاداری مجاهدین را در کنار دکان قمه زنی های و گل و لجن مالی های خودش از شبکه های تلویزیونی اش نشان دهد تا مردم خودشان قضاوت کنند؟ و این تنها پیامی است که مجاهدین با اجرای مراسم سوگواری به جامعه آخوند زده ارسال میکند. راستی با کدام دیالوگ باید قمه را از دست عزادار حسین گرفت و به او گفت: میفهمم حسین را خیلی دوست داری، اما اینکار تو حسین را بیشتر آزار میدهد تا او را خوشحال کند.

عزیزان، شما برای یک بار هم به این فکر نمیکنید، چرا رژیم چهل سال است به مجاهدین میگوید منافقین؟ مجاهدین همین هستند که می بینید، برخوردهای آنها و کسانیکه دور آنها هستند، نه تظاهر به دینی داری میکنند و نه روزه داری، عکسها و فیلمها نشان میدهد نود درصد هواداران مثل خودمان هستند، نه حجابی و نه ریشی همه آزاد و آزادند و این مشت نمونه خرواری است از آینده ایران  وغیر از این هم نمیتواند باشد، مگر دولت سوئد و یا نروژ از پناهجویان سوریه ای خواسته است برای پذیرفته شدنشان باید کشف حجاب کنند؟ بنابراین تا درک درستی از سکولاریزیم و دموکراسی نداشته باشیم، نمی توانیم عقاید یکدیگر را تحمل کنیم. تنها تفکر و یا ایدئولوژیی مردود است که برای دموکراسی و آزادی خطرناک باشند و برای شهروندان و جامعه جهانی امر و نهی کنند چه کار بکنند و یا نکنند. مجاهدین در فاز مبارزه با خطرناکترین و وحشی ترین دیکتاتوری تاریخ بشریت هستند و در شرایطی نیستند که برای خاطر دل ما تغییر ماهیت بدهند، به یک باره از اصول شان دست بکشند و بیایند اعلام کنند ما از امروز منکر خدا و پیغمبر و اسلام میشویم. اصلن چنین چیز میشود؟ تمام این بحث های انحرافی هستند و در این شرایط طاقت فرسا که رژیم روزانه دهها نفر را زندانی و اعدام میکند فقط ازآنها و خودمان انرژی میگیرد وبس. بنابراین بهتر از است بیشتر روی جنایات رژیم متمرکز شویم. تا بتوانیم روزانه یک نفر را، چه فرد عادی و یا فلان سیاستمدار کارکشته را بر علیه رژیم مجاب کنیم که حرکت ماشین سرنگونی را تسریع کنیم.

امیدوارم توانسته باشم منظورم را رسانده باشم. از همه شما دوستانم خوبم پوزش میخواهم از اینکه وقت عزیزتان را گرفته ام. به امید آزادی مردم ایران از چنگال دیکتاتورهای خون آشام. 

علیرضا تبریزی





۱۳۹۸ شهریور ۱۸, دوشنبه

چرا راه دور میروید!

هنوز خامنه ای نفس میکشد
و تشنه خون
زندانها
حتی جای سوزن انداختن ندارند
نگاهی به اسامی
زندانیان بیاندازید
بیشترشان
به ابد نرسیده
از دنیا رفته اند
و یا....
با اینکه 
حبس شان
به آخر می رسد
باز آزاد نمیشوند
چه جرم سنگینی دارد
فعال کارگری
و یا مدنی باشی
 یا اینکه عضو یک سندیکا،
از آن جرم بدتر
کُرد بودن است
اگر اعتراض کنند
سنگینترهم میشود
وقتی "مسلمان" بودن 
جرم است!
بهائیت که جای خود دارد
در این وانفسای
بگیر و ببند
برای گناهی که
مرتکب نگشته ای
ساز ضد اسلام زدن
هیچ دردی
از زندانی دوا نمی کند
چرا راه دور میروید،
هنوز خامنه ای نفس میکشد
و تشنه خون!

علیرضا تبریزی


۱۳۹۸ شهریور ۱۰, یکشنبه

داوری آیندگان!

چهل سال گذشت
هنوز جهنم خمینی
تنوره میکشد
و آدم می بلعد،
زندانها
لبریز شده اند
از سوخت انسانی!
پس از این
هیچ عذری
پذیرفته نیست
آیندگان،
آنگاه که شاید
اکثر ما
رخ درنقاب خاک کشیده باشیم
با ترازوی عدالت
ما را
به داوری خواهند نشست!

علیرضا تبریزی




جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...