۱۳۹۵ بهمن ۲, شنبه

فاجعه آتش سوزی « رکس دوم » و ترفندهای رژیم


اجازه ندهیم عوامل رژیم، سهل انگاری و قصور در فاجعه آتش سوزی « پلاسکو » را به مردم منسوب کنند! در این چند روز گذشته بعد از فاجعه « رکس دوم » بروشنی شاهدیم رژیم توسط ارتش سایبری اش در فضای مجازی و شبکه های ارتباطاتی مانند تلگرام عامدا دست به انتشار یک سری کاریکاتورها و یا نظراتی میزند که میخواهند به مردم و دنیا اینگونه القا کنند ـ عامل مهار نشدن آتش یا ریزش ساختمان مردم هستند! بینوا مردم عادی کوچه و بازار که نزدیک به چهار دهه از هرگونه تفریحات سالم و امکانات رفاهی محروم هستند و متحمل هر نوع فشاری از جانب دستگاه سرکوب فاشیسم مذهبی بوده اند. تلفن مبایل برای مردم ایران که در رده جهان سوم یا چهارم هست، تنها یک وسیله ارتباط جمعی محسوب نمیشود، آنها نیز از امکانات مبایل درست به مانند خیلی کشورهای پیشرفته دیگر همان بهره ای را می برند که باید ببرند! هر روز که آتش سوزی مشابه « پلاسکو » صورت نمیگیرد تا سوژه تکراری باشد که نسبت به آن بی اهمیت باشند. شق اولش کنجکاوی است، مگر آن زمانی که مبایل نبود، چنین حادثه ای رخ میداد، مردم میرفتند سطل سطل آب می آوردند تا روی آتش بپاشند؟ همان مردم کنجکاو کناری می ایستادند از راه دور به تماشا می ایستادند! اصلا هیچ جای تعجبی نیست، حتی اگر مشابه همین اتفاق در هر کشور دیگری صورت میگرفت ـ مردمش همان کاررا انجام میدادند. چرا استفاده بهینه از یک تکنولوژی که برای همین منظورهم ساخته شده است مساوی است با « بی فرهنگی » مردم؟ اما، اما از آنجائیکه رژیم دزد و اختلاسگر هیچ زمانی به فکر آسایش و رفاه حال مردم ایران نبوده است، همیشه ـ از خریدن امکانات ایمنی جهت رفاه مردم سرباز زده است. همواره ماشین آلات قدیمی و مستعمل و کهنه هستند، که حداقل دو دهه یا بلکه سه دهه کهنه اند. نگاهی به اونیفورمهای کارگران آتش نشانی ، رفته گران، کارگران ساختمان سازی و یا کارخانجات صنعتی بیاندازید که بسیار نامرغوبند! روز حادثه به عمد بدلیل امنیتی، از فضای ممنوعه پرواز در آسمان « ولایت فقیه » از هلیکوپترهای آبپاش استفاده نکردند!! تازه گیریم که اگر چنانچه آن آتش سوزی بطور اتفاقی رخ داده بود این همه قصور از جانب مسئولین بی کفایت صورت گرفته است! اما بحث اصلی اینجاست حقیقتا چه چیزی پشت داستان آتش سوزی است؟ اما فیلم ها از زوایای مختلف چیزهایی دیگری غیر از این میگویند که به ظاهر نشان داده میشوند! و زمزمه هایی که حاکی از این است مافیای سپاه و بنیاد « مستعضعفین » نقشه های دیگری در سر دارند! و مسئله مهم دیگر اینکه چرا درست این فاجعه بعد از مرگ « رسمن جانی » صورت گرفته است، آیا با این آتش سوزی قصد داشتند از داغی اخبار در رابطه با مافیای « سفید *» رفسنجانی بکاهند؟ همیشه به خاطر بیاوریم که این رژیم از بدو ظهور منحوسش بر پایه یک چیز توانسته است تا به امروز دوام بیاورد، جنگ، بحران؛ زندان و شکنجه و کشتار، همین.

* مافیای سفید منظور عمامه رفسنجانی است.

علیرضا تبریزی

۱۳۹۵ دی ۳۰, پنجشنبه

ایران عزیز تسلیت




ایران عزیز تسلیت! 
میدانم  هر چه بنویسم؛ 
مثل یک کاه است روی دریای غمت. 
اما مینویسم تا غم بزرگت مثل یک کاه شود! 
شنیدم دهها فرزند « آتش نشانت »
ناخوانده رفته اند به مهمانی ابدی؛ 
مهماندارش خاک است! 
میدانم فقدانشان را هیچ واژه ای پر نمیکند. 
اما شاید واژه ها دلت را تسلی دهند
 تا کمی آروم شوی. 
مرگ، 
سفری است که همه 
به ناچار باید روزی بار سفر ببندیم 
و برویم به مهمانخانه خاک. 
میگویی ـ نه چنین ناجوانمردانه!
راست میگویی!
 اما وقتی سوار قطار زندگی هستیم؛ 
ایستگاه مرگ؛ 
زمان مشخصی ندارد. 
وقتش که برسد؛ 
هر کجا ایستاد باید از آن پیاده شوی. 
و باقی تا ایستگاه بعدی 
به سفر زندگی ادامه میدهند؛ 
که معلوم نیست 
تا چه زمانی است.

ای ایران،
آه چه بد شانسی تو!
چهل سال بی کفایت ترین قشر جامعه
هدایت قطار زندگی را 
به لوکوموتیو مرگ تبدیلش کرده اند! 

علیرضا تبریزی

۱۳۹۵ دی ۲۸, سه‌شنبه

آسمان همه جا رنگش آبی نیست!





آسمان همه جا رنگش آبی نیست!


چه کسی می گوید: 
« هر جا که روی آسمانش همین رنگ است؟ »
آیا رنگآسمان ایران و افغانستان و پاکستان،
مانند سوئد و نروژ و دانمارک است؟
هیچ وقت آسمانها،
همیشه رنگشان آبی نبوده است،
میشود گفت: 
ـ بعضی وقتها آسمان سوئد و نروژ و دانمارک
سیاه و خاکستری اند
ابرهایشان 
پراز باران و رحمت و آزادی اند 
وقتی می بارند
سیل آسایش جاری میکنند!
برعکس،
آسمان ایران و عراق
و یا پاکستان و افغانستان
همیشه سیاه است،
دود اندود و خون آلود.
خاورمیانه 
کویر دیکتاتور زده ای است
که در آن با بذر بی خردی
تریاک، فقر و بدبختی میکارند
و فصل درو
خرمن جهل درو میکنند.
زمین جهل و بی بارورِ
و کبک های بدبختی که
حتی برفی هم
برای فرو کردن
سرهایشان در آن ندارند!
آدمک هایی با دستار و عمامه
و مغزهای چوبی و خشک
که میگویند:
" قضا و قدر همین است 
هر چه قسمت باشد، 
همان است"
پس اگر قسمت این است
وای بر " سرنوشت " آنهایی که باور میکنند
هر جا که روی آسمان همین رنگ است!
وای بر من و تو
آسمان پر از ستاره است
اما یکی اش به ما تعلق ندارند.
و از ثروت ملی ما،
در سرزمین مادری
سهم ما
فقط
فقر و بدبختی و خود محوری است! 
و تنها پس انداز ما
برای آیندگان
فقط قناعت است.

علیرضا تبریزی

۱۳۹۵ دی ۲۷, دوشنبه

معمای داعش ( 2 )



پیدایش « داعش نوین » حاصل محاسبات اشتباه قشر روشنفکری است که مدعی بود، مبارزه با امپریالیسم جهانی در اولویت با « داعش کهنه » قرار دارد! از این رو با اتکاء بر محور « آگاهی رسانی » توده ها عملا بجای مبارزه با « داعش کهنه » اسلام ستیزی در رأس مبارزات ضد امپریالیستی آنها قرار داشت که بنظر نگارنده منجر به رشد بنیادگرایی گشته است. آنها بی آنکه عملا توانسته باشند کوچکترین حرکتی به « سنگ بزرگ » امپریالیسم ـ بنیادگرایی وارد آورند، مانع جدی بودند بر سر راه « مجاهدین خلق » که با همان تفکرات چپ اکسترم و اسلام ستیزی، مبارزات آنها را با « سُسِ روشنفکری » بواسطه داشتن روسری و یا دست ندادن به جنس مخالف مورد تمسخر و ریشخند خود قرار میدادند. اما اکنون طنز تاریخ را بنگرید، بنیادگرایان اسلامی با در دست داشتن تکنولوژی « مبایل ـ یوتوب ـ فیس بوک » توانسته اند در دل اروپا با نشر ایدئولوژی بغایت عقب مانده خودشان ـ لشگر انتحاری ـ جمع آوری کنند! اما روشنفکر پر مدعا با در اختیار داشتن همان امتیازات ویژه در دل اروپا تمام همّ و غمّش « روسری و اسلام » مجاهدین است، که بنیانگذارش در پنجاه سال پیش اصول مبارزه را اینگونه تعریف کرد: " مرز ما بین با خدا و بی خدا نیست، بلکه بین استثمار شونده و استثمار کننده است " اتفاقا برمبنای همین « اصل » از بدو تأسیس سازمان قیمتش را با وجود تفکرات مرتجعانه حاکم برجامعه قبل و بعد از وقوع انقلاب با عناوین مختلف از جمله « التقاطی ـ مارکسیست های اسلامی ـ منافقین » پرداخته اند. شایان توجه است که مجاهدین با توجه به ایدئولوژی اسلامی خودشان ـ توانستند از سد « اسلام کهنه » عبور کنند و وارد پروسه نوینی شوند و برای ماده کردن ادعای خودشان، با توجه به تفکرات کهنه حاکم بر جامعه علی رغم متحمل شدن ضربات سنگین از جمله ضربه اپورتونیستی سال پنجاه و چهار، در زندانها درکنار یاران چپ فدایی خلق با مرتجعین عتیقه ای چون اسدالله لاجوردی و عسگراولادی و.... مرز بندی داشته باشند. آنها با بجان خریدن مارک « التقاطی » هیچ وقت در صدد تغییر چهره و مواضع خود به شیوه اپورتونیستی برای کسب قدرت، بر نیامدند.

حال قضاوت به عهده خوانندگان این سطور است که چگونه روند رشد داعش کهنه و نوین را با توجه به شرایط منطقه ارزیابی کنند. در اینجا ناخودآگاه چند سئوال در ذهن مان شکل میگیرد. آیا باید برای مبارزه با هر گونه از داعش، ابتدا به ساکن در « خاک امپریالیسم ـ میزبان » به جنگ امپریالیسم رفت، یا اینکه ما از امکانات « میزبان » بر علیه « ابوداعش حاکم » بر ایران میتوانیم به نحو احسنت استفاده بهینه کنیم؟ آیا راه آسانتر برای رسیدن به آزادی ایران ابتدا سرنگون کردن ابوداعش ـ پدرخوانده تروریسم جهانی حاکم بر ایران نیست؟ آیا بطور واقعی « جدی » توان و پناسیل مبارزه با امپریالیسم جهانی را داریم تا پس از پیروزی خیالی به جنگ ابوداعش برویم؟ محور اصلی سرنگونی رژیم چیست؟ آیا نباید اسلام نوین در سایه صلح و همزیستی با اتکا برهمان « اصل نبودن مرز با خدا و بی خدا » با توجه به اعتقادات وباورهای انواع اقسام « اسلام » منطقه، اهرم سرنگونی رژیم مافیایی و فاشیست مذهبی باشد؟ نگارنده بعنوان یک فرد لائیک هیچگاه با هیچ اسلامی چه از نوع مجاهدین و و چه از نوع ساده ترش که در بافت جامعه تنیده است، تضادی ندارم. تنها با کسانی تضاد دارم که در پستوی افکارشان دکانی بنام « دین » بپا کرده اند، و آنرا ابزار سوداگری خودشان کرده اند،خواه اسلام باشد یا ادیان دیگر!

علیرضا تبریزی

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...