۱۳۹۴ دی ۱۴, دوشنبه

دیدن کشته و جنازه عادی شده است

یادم می آید تا دوازده ـ سیزده ساله بشوم، چهار بار جنازه دیدم. اولین بارحدودا هشت ساله بودم، یک پیرمردی که تمام بساط کاسبی اش یک چرخ فلک سیار بود؛ کنار چرخ فلکش افتاده بود؛ مردم دورش حلقه زده بودند، برایش کفاره می انداختند. شاید آن وقت چونکه خودم کوچک بودم به نظرم او پیر می آمد، شاید میتوانست پنجاه ساله باشد. همیشه تا قبل از دیدن جنازه آن مرد پیر فکر میکردم « مرده » چی هست؟ وقتی دیدم، خب متوجه شدم که « مرده » کیست! 

چند سال بعدش تقریبا یازده سالم بود؛ نزدیک یک مدرسه ابتدایی، یک کامیون از روی یک بچه ده ـ دوازده ساله رد شده بود، جنازه اش زیر چرخ مانده بود. گویا راننده کامیون پیاده میشود؛ یک راست میرود کلانتری نزدیک های محل خودش را معرفی میکند. آنجا هم جمعیت زیادی جمع شده بودند و مردم کفاره شان را بروی جنازه می ریختند.

دو سال بعدش وقتی سیزده ساله شدم؛ یک مرد جوانی قصد خودکشی داشت؛ دور گردنش طناب بسته بود، گویا نزدیکانش در خانه متوجه میشوند، برای نجاتش اقدام میکنند؛ او را کشاکشان می آورند تا ببرندش بیمارستان، اما اجل مهلتش نمیدهد، وسط خیابان ولو میشود. مردم کوچه و محله می آمدند، کفاره هایشان را میریختند و فاتحه میخواندند و بعد می رفتند.

چند ماه بعدش، جوانی که به تازگی یک موتورسیکلت نو خریده بود؛ به هنگام عبور از دور یک میدان، بدون هیچ دلیل نا معلومی، سُر میخورد میرود زیر چرخ عقب یک تریلی، در جا جان میسپارد. مردم از روی کنجکاوی جمع میشوند و متعاقبا مثل همان دفعات قبل بر رویش کفاره میریزند.

دیگر هیچ جنازه ای ندیدم تا اینکه یوتوب و فیس بوک پا به عرصه جهان گذاشتند. آنقدر کلیپ های کشتن و دار زدن، سر بریدن، سنگسار کردن و انفجارات انتحاری شبانه روز میگذارند که دیگر تبدیل به یک امر عادی شده است؛ شاید آن اوایل از دیدن آنها اکراه  داشتیم، اما  اکنون دیدن آنها آنقدر عادی شده است که آنها را لایک میزنیم و شئر میدهیم تا بقیه هم آنرا ببینند. 

علیرضا تبریزی

هیچ نظری موجود نیست:

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...