۱۳۹۲ مرداد ۱۲, شنبه

آقای کریم قصیم؛ من از کوچه و بازار هستم؛ آیا جواب ایمیل حقیر را دادید؟






آقای کریم قصیم؛ سه روز دیگر، دو ماه میشود که حقیر نیز از مفاد استعفای شما از طریق ایمیلی که برایم ارسال نمودی مطلع شدم. در میان بهت و ناباوری از استعفایتان ایمیلی برایتان ارسال کردم. اما هیچ وقت نخواستید به خودتان زحمت بدهید، پاسخی هر چند کوتاه برایم بنویسید. اما همچنان با گذشت نزدیک به دو ماه مطالب و مقالات « توجیهی تان » را برای درج و انتشار به آدرس ایمیل بنده ارسال میکنید. آیا به تصورتان با توجه به ایمیلی که برایتان ارسال کرده بودم؛ و با اینکه جوابی دریافت نکردم، حقیر میبایست کورکورانه حمال و ناقل مطالب شما جهت نشر و توسعه آن باشم؟ شما وقتی حتی حاضر نمیشوید در چند سطر آب سردی بر آتش احساساتم بپاشید؛ چگونه میتوانید مدعی این باشید و خطاب به آقای مسعود رجوی بنویسید " از بارگاه الهی خود به کوچه و بازار قدم رنجه فرمائید و با مردم در آمیزید، باور کنید شما خود را از زیباترین لذت های دنیا مردم کرده اید ... لذت و شوق با مردم بودن!.... " اما حقیر ضمن اینکه در زمره « مردم کوچه و بازار » می باشم؛ با شورا و مجاهدین غریبه هم نبوده ام که حتی حاضر نشدید؛ به کسی که تا دقایقی قبل از علنی شدن استعفایتان؛ چشم و امیدشان بوده اید، پاسخی هر چند کوتاه بدهید!

متن ایمیل ارسالی حقیر به آقای کریم قصیم جهت اطلاع و قضاوت عموم، تا هواداران ساده شورا و مجاهدین را بی جهت به دگماتیسم و خودمحوری متهم نکنند:

سلام و درود بر شما آقای قصیم، از زحمات شما در این چند سال که در کنار مجاهدین خلق بوده اید، ابتدا بعنوان یک ایرانی، سپس هوادار شورا و در آخر مجاهدین بسیار بسیار سپاسگزارم. اما اگر بی اغراق بگویم، من بیست و هشت سال است که در زمین غربت قفل شده ام. شاید باور نکنید در این مدت دو چیز باعث شد که دلم خیلی بگیرد، یکی وقتی خبر فوت پدرم را به من دادند، دوم متن استعفای شما و آقای محمدرضا روحانی. آرزو میکردم که ای کاشک رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، یک رژیم دیکتاتوری مانند هیتلر بود، اما دیکتاتوری از نوع اسلامی نداشتیم تا تنها سلاح برنده این رژیم ارتجاعی فقط « مجاهدین » باشند که خودشان نیز ایدئولوژی اسلامی دارند. من خودم هیچوقت مذهبی نبوده ام، آدم لائیک هستم اما با گوشت و پوستم؛ میدانم که اگر مجاهدین نبودند، هزاران بار رژیم وحشیانه تر با مردم ایران برخورد میکرد. میدانم که لزومی نیست که بخواهم قساوت رژیم را به شما یادآوری کنم، و میدانم که خودتان خیلی بیشتر از هر کس دیگری میدانید، سیل شیطان سازی هایی که رژیم علیه مجاهدین سرازیر میکرد هر جریان دیگری که در برابرش بود با خودش میبرد! فقط به عنوان نمونه در یک جامعه دهان بین و مذهبی زده ایرانی توطئه بمب گذاری « حرم امام رضا » به تنهایی می بایست مجاهدین را فلج می نمود! وقتی خمینی در ماه می درخشید، مجاهدین او را به چاهش کشیدن، قیمتش چه بود؟ خمینی در جامعه ای که فقر فرهنگی و اقتصادی تنوره میکشد، میگوید، مجاهدین خودشان، خودشان را شکنجه میکنند! دلایل ماندگاری و شفاوت های رژیم، مجاهدین نیستند، ذات ارتجاع و استعمار نابود کردن نیروهای مترقی است، نیروی مترقی فقط به دیدگاه های سوسیالیستی و کمونیست اتلاق نمیشود، به نظر من هر نیرویی که از حقوق و آزادی های مردم دفاع کند و قیمت این دفاع را بپردازد، نیروی مترقی محسوب میشود. وقتی مجاهدین در مواضعی که طبعا میباییست اپورتونیست وار در مقام دفاع از حجاب به لحاظ ایدئولوژی شان باشند، برعکس در زمانی که خمینی در اوج محبوبیت است، در قبال « حجاب اجباری » موضع میگیرند. متعاقبا پیه سرکوب را هم به تن می مالند. در هر قدمی که آنها در راستای آزادی های فردی برداشتند، صد قدم برای خودشان تضاد آفریدند و هر چه زمان به جلو رفت، حیله گران مکار مذهبی بیشتر برایشان شیطان سازی کردند. این به قول مجاهدین قانونمند بودن روند مبارزه است. توقعات از سازمانی که خودش ایدئولوژی مذهبی دارد بیش از اندازه بود. اما ویروس مذهب ارتجاعی نه تنها به جامعه ایران بلکه در این مدت سی و چهار سال به کشورهای همسایه هم سرایت کرده است. و این شاید از نظر بعضی ها مشکل ما نیست، برعکس هر چه ریشه های ارتجاع مذهبی به مرزهای همجوار کشانده شود، مبارزه با او دشوارتر خواهد شد. و به عقیده من وجود مجاهدین در عراق سکوتی که میتوانست در خاورمیانه حاکم شود شکسته شده است. و راستی اگر مجاهدین نبودند و به جای مجاهدین یک نیروی چپ بود با این سطح فرهنگی پائین که در جوامع مذهب زده حاکم است، خلاء مسائل ایران و عراق در رسانه هایی که هر روز در اخبار دنیا که معمولا یک پایش مجاهدین هستند، چگونه پر میشد؟ من در حقیقت نگران این هستم، اگر این شمع رو به خاموشی رود، کیست که بتواند برود در کوههای البرز آتش مبارزه را روشن نگه دارد؟ مبارزه قماری است، که برد و باختش را با زمان پرداخت می کنیم، من « ناخن کوچیکه » شما هم نیستم، اما بیست و هشت سال عمر تلف شده ام را در خارج از کشور در قمار مبارزه آنرا با کارت « خستگی » نمیسوزانم، چون تازه من مانند خیلی از مبارزین، کس و کارم را در راه مبارزه از دست نداده ام، اما عشق پدرم را که یک دنیا برایم ارزش داشت، روی این قمار گذاشته ام، و باید تا آخرین کارتم را بازی کنم؛ چون در هر صورت من بازنده ام؛ عمر رفته ام دیگر برنمیگردد،اما .تنها چیزی که می برم، شرافتم هست، برفرض که حتی اگر روی ماه آزادی را نبینم. در آخر برایتان آرزوی سلامتی و سعادت دارم، امیدوارم برای بستن دهان کسانیکه منتظر هستند استعفای شما را حلوا حلوا کنند، حتی اگر در شورا هم نباشید، کنار مجاهدین باشید، در مراسمات شرکت کنید،با حضور پرمهرتان دل هوادرانشان را گرم کنید. حسرت گفتن « آخش » را بر دل دشمنان مجاهدین و مردم ایران بگذارید.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

استعفای آقايان اشتباه بود اما برخورد عصبی مجاهدين هم آب به آسياب رژيم ريخت. شورا می بايست استعفا را نمی پذيرفت و از آقايان دعوت به گفتگو می کرد. اما متاسفانه از ديد شخص ابولقاسم رضايی کسی که به مسعود انتقاد کند حتما دشمن اوست نه خير خواه او. اين برخوردها و برادر کشی ها مردم را از مجاهدين بيش از بيش می ترساند و سرنگونی را به تعويق می اندازد.

moris-mortesa- گفت...

irantv.tv-++iranonair.com-++opendoors.org--+moris1315@gmail.com-++mohabatnews.com-++fcnn.net--+shahrzadnews.org-++www.ex-muslime.de--+

parvazeparastoo گفت...

در کجای نامه نشانی از عصبیت مشاهده میکنید؟ آقای قصیم عمدا یا سهوا دو روز بعد در صفحه فیس بوکشان گله کردند: چرا متن استعفایشان در سایت های رسمی شورا و مجاهدین انتشار داده نشد. به نظر من توقع بیجایی بود که من بعد از آن ایشانرا از لیست خود خارج نمودم. ایشان به کاری که هنوز معتقد هستند حقشان بوده است؛ اما بی آنکه به روی خودشان بیاورند این خودشان بوده اند دوستان سابق خودشان را نامحرم می پنداشتند؛متن استعفا را برای خیلی از رسانه ها ارسال کردند به غیر از خود سایت همبستگی ملی یا سایت آفتابکاران و یا مجاهدین و در عوض انتظار داشته اند که آنها متن استعفا را در سایتشان درج کنند. ایشان کم تجربه نبوده اند اما ناشیانه به کاهدان زدند. به جای اینکه صبورانه به سئوالات هوادران پاسخ دهند؛ بی آنکه به آنها توجه ای کنند؛ برعکس خودشان به آتش اختلاف و تفرقه دامن زدند. و در حقیقت خود آقایان بودند که میخواستند چنین شود؛ راه را هم از قبل انتخاب کرده بودند. اما دست پیش گرفتند و به جای جواب به هوادران دل سوخته راه سفسطه را پیش گرفتند.

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...