۱۳۹۶ خرداد ۱, دوشنبه

کاریکلماتورهای من!

ـ بلند بلند می اندیشم تا گوشهای سنگین کوته فکران بشنود!
ـ لباس فکرم را در آوردم  تا روحم برهنه شود!
ـ شمع عشقم در جام وجودم میسوزد!
ـ جای پطروس خالی است که انگشت اشاره اش را در سد دلم فرو کند تا مانع سیل احساساتم شود!
ـ کلید حرفهایت قفل ذهنم را باز می کند!
ـ تمام این قصه هایی که نوشتم یک قطره از دریا بود، نوشتم تا بعد ازچشیدن آن بفهمی چقدر شور و تلخ مزه است!
ـ زخم خنجر خیانت التیام نمی یابد!
ـ باید پنجره دلم را باز کنم تا کمی هوای تازه وارد کالبد خسته ام بشود!
ـ وقتی هیچی نمی گویی، همیشه در خودت زندانی هستی!
ـ در زندان سکوت خود زندانی بودن!
ـ نشخوار حرف از آخور چرندیات!
ـ عمق دریای حرف ها و وقایع آنقدر ژرف هست که بدون استفاده از کپسول اکسیژن عدالت پرداختن بدان غیر ممکن است!
ـ در جاده زندگی سر هر گردنه باید مانور بدهی تا از گردونه هستی خارج نشوی!
ـ ریسمان پیچیده گی های زندگی با فقر فرهنگی گره خورده اند!
ـ فقر فرهنگی جفت فقر اقتصادی است، با هم زنده اند!
ـ ویروس اختلافات گذشته در تن روابط انسانها پنهان است، با کوچکترین وزش باد تبی نو گریبانشان را میگیرد، نام این اپیدیمی روابط بی ضوابط است!
ـ پی ساختمان اخلاقی اکثرمان از خشت است!
ـ قابله غرب خمینی را از دل آبستن حوادث نامعلوم آینده، زودتر از موعد بدنیا آورد!
ـ کسانیکه از دیدن حقایق برهنه شرمگین میشوند، آنرا با دروغ محجبش میکنند!
ـ ریشه فقردر خاک بی فرهنگی است!
ـ 

هیچ نظری موجود نیست:

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...