۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

مرگ خوب است برای همسایه!





بطور تصادفی به صفحه یکی از دوستان فیس بوکی رفتم، از قضا او را، هم در دنیای مجازی میشناسم و هم واقعی. کنجکاو شدم، دیدم که یک عکس از مبارزین ارتش آزادیبخش سوریه علیه بشار اسد را گذاشته است روی دیوارش. طرف روی یک وانت نشسته و رویش تیرباری نصب کرده است، احتمالا در حال شلیک کردن به نیروهای بشار اسد است. آنچه که باعث تعجبم شد مطلبی بود که زیر آن عکس نوشته بود " مردم ما بجای مبارزه مسلحانه، در صف گوشت و نان و روغن ایستاده اند......." یادم آمد آن وقتها که بازار اصلاحات حسابی داغ بود، ایشان مخالف مشی مبارزه مسلحانه بودند. آن زمان سراب اصلاحات خاتمی لبان تناس بسته آنهایی را که میخواستند برای رسیدن به چشمه آزادی میانبر بزنند تا بدون پرداختن کوچکترین هزینه ای لبی تر کنند، چشمانشان را کور کرده بود. آنها ضمن اینکه مخالف شدید مبارزه مسلحانه بودند چوب لای چرخ ارتش آزادیبخش هم میگذاشتند. معتقد بودند فصل جنگهای چریکی در عصر حاضر، دهه نود میلادی به پایان رسیده است. اما آنها پس از گذشت هشت سال و نشان دادن در باغ سبز آزادی و وعده های سرخرمن خاتمی، هنوز تمایل نداشتند و نمی خواستند باور کنند که خاتمی روز هیجده تیر آب پاکی دجالیتش را روی دستشان ریخته است، در کمال وقاحت ضمن اینکه خاک میپاشیدند به چشم مبارزات مسلحانه مجاهدین؛ با موضع گیری خاتمی در کوی دانشگاه می گفتند « انشاالله گربه » است. وقتی دیدند که نیست، بجای پوزش از مردم و مجاهدین باز دنباله روی کردند از گربه بی چشم روی دیگری که در امتداد خط اصلاحات خاتمی، برای نجات « دوران طلایی خمینی » پا به عرصه انتخابات قلابی رژیم گذاشته بود. مردم؛ علی رغم اینکه میدانستند سناریوی انتخابات را از قبل برای احمدی نژاد نوشته اند، اما به بهانه تقلب در انتخابات فرمایشی بهترین فرصت پیش آمده را غنیمت شمردند،  به خیابان ها ریختند تا طومار سی و سه ساله حکومت نکبت آخوندی را در هم بپیچند، اما..... اما اپوزیسیون صادراتی رژیم در آمریکا و اروپا بیکار ننشسته بودند، مردم را دعوت به آرامش میکردند، مدعی بودند که بهانه خشنونت طلبی به رژیم ندهیم تا جنبش مان را سرکوب کند. نسخه مبارزه مسالمت آمیز آن هم از فرسنگها راه دور برای مردم ، مردمی که بعد از خرداد سال شصت، هیجده تیر سال هفتاد و هشت، اکنون سومین فرصت طلایی برایشان فراهم گشته بود، تا حق شان را بگیرند. اما دریغ، دریغ از آنهایی که امثال همین دوست فیس بوکی پامنبری گنجی و سازگارا و نبوی ها را کردند. عمدا مانع شعله ور شدن آتش خشم مردم برای رسیدن به حقوق و آزادی اشان شدند. در کمال بهت و ناباوری شاهد بودند، بهار عربی از گرد راه رسید، طومار دیکتاتورهای منطقه یکی پس از دیگری در هم پیچیده شد؛ متعاقبا تمام معادلات دکان و دستگاه اصلاحات قلابی برهم ریخت. اما.... با اینکه به این نتیجه رسیده اند، که در نهایت دیکتاتورها جز زبان زور زبان دیگری را نمی فهمند، معهذا هنوز نمیدانم اگر در علم ریاضیات در فرمول معادلات جای ایکس را با ایگرگ عوض کنیم چه اتفاقی میافتد؟ ساده اینکه اگر ایکس یک طرف معادله مبارزه مسلحانه مجاهدین باشد و ایگرگ، ارتش آزادیبخش سوریه در طرف دیگر، در نهایت نتیجه عمل یکی است، سرنگونی. اما چرا با « آن » مخالفت میکنند ولی با « این » نه؟ جواب، در تمام محاسبات و تحلیل ها میگویند اگر بشار اسد سقوط کند، در نتیجه سقوط رژیم حتمی خواهد بود. بنابراین مخالفین مبارزه مسلحانه مجاهدین، خیلی تمایل دارند، سقوط رژیم را از حساب تنخواه گردان خون ملت سوریه بپردازند.

علیرضا تبریزی

۴ نظر:

Moosa گفت...

اگر واقعاً فکر می کنی آزادی و دمکراسی از خیابان انقلاب می گذرد و از لولۀ تفنگ بیرون می آید ، خیلی کس خلی. یک بار تجربه کردیم ، هنوز داریم چوبش را می خوریم . همین طور دنبال کون حسن و حسین و رضا و مسعود و... افتادن هم احتمالاً ما را به بی راهه خواهد برد. باید که بیاوزیم و بیاموزانیم و صبور باشیم. راهی طولانی و پیچان به دارازی شاید چند نسل ...

ناشناس گفت...

شما فکر میکنید با انقلاب و خشم و مبارزه مسلحانه همه چیز درست خواهد شد؟ما یک بار تجربه انقلاب را داریم تنها نتیجه انقلاب از راه رسیدن یک مشت فرضت طلب دیگر است و دوباره باید جنگیدتا آنها را بیرون کرد. فکر میکنید ملتهای عرب الان خیلی از یوغ دیکتاتوری خلاص شده اند؟ سر نوشت مصر را نگاه کنید تازه بعد از بیش از یک سال یک رییس جمهور انتخاب کردند که اون هم معلوم نیست چی از آب در بیاداز نظر فرهنگی هم که پسرفت داشتند نمونه اش هم لیبی که منجر به کشتن سفیر یه کشور دیگه شد

ناشناس گفت...

آق ا یا خانم ادمین
ممنونم که با سانسور نظرات از جمله نظر من من را بیشتر متقاعد کردید که اگر مملکت دست شماو گروه مجاهدتان بیفتد چیزی از برادران بسیجی و اطلاعاتیان کم ندارید شما هم دیکتاتورتر از جمهوری اسلامی هستید اینقدر هم پز روشنفکری نیایید

parvazeparastoo گفت...


من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

من به خود می‌گویم:
«چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد؟»

با من اکنون چه نشستن‌ها، خاموشی‌ها،
با تو اکنون چه فراموشی‌هاست.

چه کسی می‌خواهد
من و تو «ما» نشویم
خانه‌اش ویران باد!

من اگر «ما» نشوم، تنهایم
تو اگر «ما» نشوی، ـ خویشتنی

از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم

از کجا که من و تو
مُشتِ رسوایان را وا نکنیم.

من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی‌خیزند

من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجۀ هر دشمنِ دون آویزد

( حمید مصدق )

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...