۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

در حاشیه خروج نام مجاهدین از لیست آخوند پسند آمریکا ( 2 )

با شروع جنبش سال 88 به اصطلاح « سبز» رونقی به کسادی بازار مکاره سیاسی حاشیه نشینان داد که سبزی فروشهایی را که اکنون بوی کباب شنیدن بودند، چاشنی ریحان هم برای « کباب سرنگونی » عرضه کنند. البته که شور حسینی از نوع « موسوی » چنان بعضی ها را جوگیر کرده بود، که سراسیمه از هول حلیم سرنگونی محتوم افتادن درون دیگ توهمات سرنگونی از نوع « نرم و مخملی » و برای اینکه از قافله عقب نمانند به سر و صورت و دست شان نیز نوار سبز زدند، تا قبل ازاینکه رژیم سرنگون شود، بدیگران بگویند « ما » هم هستیم. بی آنکه قطره ای خون از دماغشان جاری و ساری شود. اما این بارنیزاین مجاهدین اشرف بودند، با حمله بغایت وحشیانه رژیم به اشرف با جانفشانی تاوان قساوت های رژیم را برای هموار کردن جاده ناهموار مبارزه « مدنی »می پرداختند. رژیم خوب میدانست که اگردیر بجنبد شعله خشم مردم میتواند با خرمن انگیزه مجاهدین اشرف پیوند بخورد، که آن وقت مهار حریق اعتراضات از دستش خارج میشود. از آنجائیکه هیچ خبرگزاری رسمی خارجی در داخل ایران حضور نداشت بالطبع نگرانی رژیم از تنها رسانه ای که اخبار ناآرامی ها ایران را به سراسر دنیا پوشش میداد سیمای آزادی بود. هوادران مجاهدین داخل ایران هر روز اخبار تظاهرات و ناآرامی ها را به سیمای آزادی مخابره میکردند. لذا حمله به اشرف متعاقب با پیام های هوشیارانه آقای مسعود رجوی در دستور کارمزدوران رژیم قرار گرفت. تا رژیم با یک تیر دونشان را هدف بگیرد. نخست  سرکوب اشرف با وحشیانه ترین طریق ممکن . سپس رژیم، با معطوف شدن اخبارحول محورحمله به اشرف، با قطع تنها پوشش خبری داخل ایران اگر نتواند مردم داخل و خارج را در خلاء بی خبری مطلق نگهدارد لااقل بتواند از ابعاد اخباراعتراضات مردم بکاهد. آتش جنبش سبز که با جرقه « رأی من کو » شروع شد به سرعت باد به انبار « تابوی ولایت فقیه » رسید، مردم یک پارچه فریاد « مرگ بر اصل ولایت فقیه » بر آوردند، این همان چیزی بود که حتی اپوزیسیون صادراتی  کنسرو « گنجی، سازگارا و ابراهیم نبوی » هم بر نمی تابیدند. با حصر « زرگری » موسوی و کروبی و با کمک اپوزیسیون صادراتی رژیم که دائم از راه دور با شعار مبارزه مدنی و عدم خشنونت، آب سرد برآتش گرم مبارزات مردم می پاشیدند که مبادا ادامه حریق به سرنگونی رژیم بیانجامد. چنین نیز شد. آرام آرام شعله های خشم اعتراضات مردم با سرکوب شدید توسط لباس شخصی های لبنانی و سوریه ای و رهنمودهای ابراهیم نبوی ها از نوع« اسب تراوا » فروکش کرد.

 اما حمله به اشرف ـ محک ـ استواری و مقاومت مجاهدین اشرف بدون سلاح و بهانه قرارداشتن نام آنها در « لیست تروریستی آمریکا » بوته آزمایش وجدانها قرار گرفت. سه گروه به طور کلی حمله به اشرف را محکوم نمودند، گروه اول انسانهای پاک و همنوع پرست، به حکم وظیفه انسانی، حمله وحشیانه به اشرف را محکوم نمودند. گروه دوم کسانی بودند، ضمن اینکه حمله به اشرف را محکوم نمودند با « چماق دلسوزی » بر سر رهبران مجاهدین میکوبیدند. با اینکارشان قصد داشتند نمک تفرقه و نا امیدی بردل زخم دیده هوادارانی که با جان دل در سرما وگرما به دفاع حقوق اشرفیان میپرداختند، بپاشند. گروه سوم بطورمشخص که در فرصت پیش آمده ضمن اینکه دستبند سبز، از عشق « موسوی » بر دست داشتند، با محکوم کردند حمله به اشرف، قصدشان این بود برای خودشان محبوبیت سیاسی کسب کنند تا در آینده ای که چشم انداز سرنگونی به نظرخیلی روشن می رسید، نمدی تهیه کنند، تا آنرا « تاج سر » ولیعهدشان کنند. در واقع موضع گیری امروز آقای رضا پهلوی، بیانگر این است  که ایشان تصورمیکردند کار مجاهدین تمام شده است. در لفافه محکومیت حمله به اشرف در دلش غنج میزد که یکی از بزرگترین حریفانشان از صحنه سیاسی ایران برای همیشه حذف میشود. اما مقاومت اشرفیان در تمام فصول و تمام مراحل غیر قابل تصور بود. به خیال خام آنها، اشرف، فقط یک مکان فیزیکی است، که به تصورآنها اگر   از جا تکان نخورد، متعاقبا بهانه ماندن در اشرف باعث میشود، دست رژیم برای سرکوب آنها باز باشد. مخصوصا وقتی روادید سرکوب از جانب آمریکا هم عمدا به بهانه « لیست تروریستی » صادر شد. زمینه تصاحب قدرت برای آقا رضا فراهم میشود. اما قواعد بازی شطرنج و دیپلماسی نوین درمقابل شرط و شروط های هیلاری کلینتون ـ خروج مجاهدین از لیست تروریستی آخوند پسند آمریکا ـ منوط بر « همکاری مجاهدین اشرف برای جابجایی » بود. تکان دادن هوشیارانه مهره نقل و انتقال اشرفیان از « اشرف » به لیبرتی در واقع رقبای سیاسی مجاهدین را آچمز کرد. در کمال بهت و ناباوری میبینند آنها همچنان اشرف نشان هستند، اگرچه در اشرف نیستند و کماکان در لیبرتی « اشرفی » هستند. بررسی جمله « کوه ز جا بجنبد، اشرف ز جا نجنبد» از جنبه روانی یعنی اینکه اشرفی ها زیر فشارهای شکنجه روحی و روانی تسلیم رژیم نشدند. بالاخره ماندگاری آنها در اشرف ـ لیبرتی ـ عراق کمر مماشات راشکست. پانزده سال مقاومت در بدترین شرایط و غیر قابل تصورحسرت آه گفتن و تسلیم شدن را بر دل خیلی ها گذاشتند. خروج نام مجاهدین از فهرست « تروریستی آخوند پسند آمریکا » به مثابه آب یخی بود، بر رویاهای داغ آقای رضا پهلوی، بزرگترین غفلت ایشان این بود، وقتی او حمله به اشرف را محکوم نمود، پیام تشکرآقای مسعود رجوی را بی پاسخ گذاشتند. اگر ایشان ظرفیت چرخش داشتند، مطمئنا امروز از اعتبار سیاسی بالایی برخوردار میشدند. اما مصاحبه ایشان با برنامه افق، بیانگر چیز دیگری است، زبان و دلش یکی نیست و در سر سودای قدرت از نوع پدرش را دارد.

علیرضا تبریزی

هیچ نظری موجود نیست:

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...