۱۳۹۱ بهمن ۲۵, چهارشنبه

جشن « عاطفه ها » در سه پرده!





پرده اول:
شکوفایی اقتصادی ایران!
رژیم سی و چهار سال است که در اخبار اقتصادیش همیشه مدعی شکوفایی اقتصادی بوده است. ضمن اینکه خمینی مسئولیت اقتصاد را بر روی « گرده خر » قرار داد. خر بیچاره ای که قبل از انقلاب کاه حمل و نقل میکرد، اکنون میبایست بار بزرگترین مسئولیت را که همان « اقتصاد » باشد را بدوش بکشد. آنهم اقتصاد کشوری را که برای رفاه بهتر انقلاب کردند. حال در کنار این همه قمپزهای شکوفایی اقتصادی که رژیم همه ساله در میکند، با وجود ثروت هنگفت منابع طبیعی گاز و نفت ـ  صنعت و تکنولوژی زیر صفرـ وجود جشن « عاطفه ها » نمایش مسخره ای است که رژیم سعی میکند با گذاشتن « هندوانه های عاطفی » زیر بغل مردم، بخشی از معضل آنها را بدلیل وجود اختلاس های میلیاردی و نجومی ( در اینجا بخش علنی شده اش ) حل کند. نبودن مدیران با تجربه در رأس امور اداری کشور؛ یکی از صدها عوامل ورشکستگی اقتصادی رژیم است که دودش مستقیما به چشم مردم بینوا رفته است. روی آخوند جماعت با سنگ پای قزوین برای روکم کنی؛ کورس میگذارد. اما با پررویی تمام وقتی نمیتواند جوابگوی نیازهای مردم باشد؛ میگوید که همه اش توطئه منافقین و استکبار جهانی است ـ ضمن اینکه با اخبار اقتصادی ساعت نه هرشب چیزهای دیگری به خورد مردم میدهند ـ همه دنیا در فقرو بیچاره گی بسر می برند غیر از ایران! 

پرده دوم:
رفاه عمومی در بستر دمکراسی
در نظام های دیکتاتوری برای حفظ قدرت؛ به اولین چیزی که چنگ اندازی میکنند؛ منابع طبیعی و ثروت های آن کشور است. سیستماتیک آنهایی که در رأس قدرت نظام دیکتاتوری قرار میگیرند، به تنها چیزی که فکر میکنند این است "چگونه به ثروت باد آورده برسند " برای همین منظور در وهله اول به زور متوسل میشوند تا بتوانند با ایجاد رعب و وحشت در مردم جلوی هر گونه اعتراضی را بگیرند. و از همین جاست که  مخالف تشکیل احزاب متعدد است. چون میداند، با حضور احزاب مختلف نمیتواند به چپاول ثروت و منابع طبیعی مشغول شود. از این رو با زور و شانتاژ به مردمشان اینطور وانمود میکنند که " احزاب با عقاید سیاسی مختلف مانع اصلی پیشرفت مملکت هستند " و با این بهانه بساط دیکتاتوری خودشان را بر سر مردم پهن میکنند. اما از آنجائیکه روشنفکران واقعی و دلسوز مردم در سطح وسیع جنایات و دزدی های دیکتاتورها را افشا میکنند، خطر زندان و شکنجه به دست نظام زورمدار را با جان و دل میخرند. اینکه چه کسی و چه گروهی میتواند با طولانی شدن شکنجه و زندان و مبارزه دوام بیاورد، بستگی به این دارد که آنها تا چه اندازه به مردم وفا دارند. بدیهی است که خازن مقاومت همه آدمها به یک اندازه مقاوم نیستند. درست مانند یک دستگاه ترانزیستوری که درجه مقاومت خازن هایش متفاوت است، در شرایط و حوادث مختلف یکی زودتر میسوزد و دیگری دیرتر، بعضی ها هم اصلا نمیسوزند. با همین دلیل فیزیکی و محاسبه ساده می بایست در بیابیم که هر چه دستگاه دیکتاتوری قسی تر و شقی تر باشد؛ بخصوص اگر مهندسین این دستگاه دائما سعی کنند، آنرا تعمیر و یا با اشکال و فرمهای مختلف تغییرش بدهند، به همان نسبت نیروی مقاومت بیرونی تحت تأثیر همین کمک های بیرونی کم کم خدشه دار میشوند! خازن های ضعیفتر میسوزند و از دور خارج میشوند. حال اگر این خازن به شکل منفی در سیستم بازتولید قرار بگیرند، مهندسین نظام دیکتاتوری میتوانند آنها را با بار منفی در مدار دیگری استفاده کنند. 
مقاومت مجاهدین خلق در عراق از بدو ورودش را هم باید با همین محورسنجید. مقاومت از ابتدا بر پایه یک اصل بنا شد، سرنگونی رژیم. صورت مسئله همیشه سرنگونی بوده است، هیچ تغییری هم در ماهیت رژیم بوجود نیامده است، که جواب صورت مسئله ما هم تغییر کند. رژیم همان رژیم دیکتاتوری هست که از ابتدا بوده است، تازه با مرور زمان پیچیده تر هم شده است، اشکال و فرمهای مختلفی پیدا کرد، بی آنکه در ماهیت اصلی اش تغییری بوجود آمده باشد. و بر اساس همین اصل تا زمانیکه رژیم با هر شکلی که وجود دارد، مقاومت هم بدون اینکه صورت مسئله اش تغییر یابد وجود دارد. حال اگر غیر از این عمل کنیم، یعنی باید بپذیریم که این رژیم باید بماند.

پرده سوم:
تشویق به ماندگاری دیکتاتور!
کمپین برای انتقال فوری ساکنین لیبرتی به کشور ثالث، « جشن عاطفه ها ی » جدیدی است؛ تا صورت مسئله شقاوت و قساوت ها رژیم را با آن پاک کنند! دهن کجی به مبارزه ای است که اصل و مبنای سرنگونی رژیم است. در حقیقت بجای اینکه کمپینی بر علیه جنایات رژیم و خط جدید مماشات با مهره « حقوق بشری » راه اندازی کنند، برعکس با اینگونه دلسوزی های از نوع خاله خرسه، میخواهند بر جنایات رژیم سرپوش بگذارند و خط تنفر نسبت به رهبران مجاهدین را در نزد ناآگاهان جا بیاندازند. در یک نگاه اجمالی به پست ها و کامنت هایی که درصفحه فیس بوکی که بدین منظور ایجاد شده است، درمی یابیم بجای اینکه نیش و زهر حملات موشکی رژیم به زندان لیبرتی را به رژیم بزنند و بریزند، آنرا به رهبران مجاهدین میزنند ومیریزند. این خازن های سوخته در حقیقت باید به این نکته توجه داشته باشند، مقاومت و مبارزه حق همه است؛ واین رژیم و نماینده سازمان ملل هستند که قصد دارند در راستای  پروژه مماشات که اصرار دارند با انتقال آنها به « زندان لیبرتی » خط تسلیم شدن را به پیش ببرند. اگر سازمان ملل و نماینده اش حقیقتا هدف و قصد این را داشتند که آنها را به کشور ثالث منتقل کنند، هیچ لزومی به این نبود که لقمه پذیرش پناهندگی را دور سر « زندان لیبرتی » بگردانند. از همان اشرف میتوانستند این کار را انجام بدهند. حالا که میدانید پروژه مماشات مانع اصلی انتقال آنها به کشور ثالث است، و حالا که میدانید که دست رژیم برای کشتن مجاهدین با چراغ سبز« مارتین گوبلز » باز است، و حالا که میدانید برای اینکه بتوانید وجدان به خواب رفته حقوق بشریها را بیدار کنید، نیاز به پروسه زمان طولانی هست، و حالا که میدانید این رژیم الساعه کرم موشک پرانی اش گل می کند، پس کمپین انتقال به اشرف را سرلوحه اهداف خودتان قرار دهید. زیرا تا آقایان بخواهند از خواب زمستانی مماشاتشان  بیدار شوند و بخواهند سلانه سلانه یک تصمیمی برای درخواست پناهندگی آنها بگیرند، آنها میتوانند لااقل تا خروج از عراق چند صباحی در مکانی امن تر و خالی ازهرگونه گرفتگی فاضلاب و پر از لنجزار و کثافات بسر ببرند!

علیرضا تبریزی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Besyar ziba va manteghy neveshtid.

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...