۱۳۹۲ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

باغ روشنفکران! همنشین وفا و شرکاء



به نظر من بدبخت ترین ملت؛ ملتی است که روشنفکرش تاریخ کشورش را تحریف میکند. و خودش را کاملترین قشر جامعه اش میداند و فرقی بین بسیجی کم سواد یا بیسواد و مبارزین باسواد و تحصیل کرده اش نمیگذارد. او مغرور و بی جربزه است. به تنها چیزی که نمی اندیشد؛ رفاه و آسایش مردمش است، اگر می اندیشید، خیانت به امانت تاریخ مبارزین کشورش نمیکرد. او دروغگوی بی همتایی است که با وراجی چوب لای چرخ مبارزین کشورش میگذارد. اما کوچکترین راهکاری برای سرنگونی دیکتاتورهای مملکتش نشان نمیدهد.

و راستی چگونه میشود تاریخ پنجاه ساله دوران نوین مبارزات علیه دیکتاتورها را بی نتیجه دانست، با اینکه همه خوب میدانیم زمان برای برگشت به عقب آنقدر تنگ است؛ که دوباره از نو شروع کردن آن مساوی است با پایان نفت و بیچارگی هر چه بیشتر برای مردم ما،( منظور آن مردمی است که رژیم را سروپا نگه داشته اند ) آن مردمی که جسم و فکرشان با تار و پود خرافات حتی درعصر اینترنت بافته شده است. بر فرض که مجاهدین از هم متلاشی شوند، آیا تضمینی هست که رژیم سرنگون شود؟ اصلا چه تضمینی هست که اگر رژیم بدون مجاهدین سرنگون شود، با این جماعت روشنفکر نا متحد و متفرق، ایران حتی بدتر از عراق نشود؟ اصلا چرا عراق؛ یک کم بهتر از عراق، افغانستان نشود. آخر مگر حمید کرازی صاحب شورای ملی مقاومتی بود، نه چک زدند و نه چونه کرزای را آوردند به خونه! فقط به عنوان یک معمای خیلی ساده عرض کنم؛ آیا با وجود بودن مسعود شاه؛ حمید کرزای میتوانست توسط آمریکا به ریاست جمهوری افغانستان انتصاب شود؟

در نهایت آیا این رژیم بنیادگراست یا نه؟ اسباب و ابزار سرنگونی اش چیست؟ به نظرتان رمز و ماندگاری مجاهدین تاکنون، با تمام توطئه هایی که رژیم، آمریکا و اروپا برای علیه آنها میکنند در چیست؟ میخواهید بگوئید عوام فریب هستند!! خب تکلیف اینکه میگویند مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند چی میشود؟ پس باید عوامی باشد تا آنها را بفریبند! میخواهید بگویید هواداران آنها از نوع جنس بسیجی آن هم در اروپا و آمریکا هستند! مگر هواداری ا ز مجاهدین غیر از دردسر با وجود این همه تفریح و گردش و رفتن به ایران، چیز دیگری هم دارد؟ (البته من به این دردسر افتخار میکنم )

 راستی جناب همنشین بهار! اگر مجاهدین و بخصوص رهبری او را قبول ندارید، پس چرا در همین پنج ـ شش سال پیش در مراسم ویلپنت می آمدید. و حتی شخصا یک بار به من گفتید: که بچه ها را ( منظورت مجاهدین بود ) دوست دارم و برای همین است که به اینجا می آیم. مگر در این پنج شش سال تغییری در مرام و منش آنها روی داده است، که قبل از آن متوجه آن نشده بودید؟ یعنی به عقیده شما شخص آقای مسعود رجوی و یا خانم مریم رجوی تا پنج ـ شش سال پیش رهبران خوبی بودند اما اکنون نیستند؟ به نظرتان این نوع برخورد شما به لحاظ رشد سیاسی، نرمال و طبیعی بوده است؟ لزومی نمی بینم که به سئوالات من پاسخی بدهید؛ چون شما و یاران تان دشمن درجه دو مجاهدین میباشید، و فرعی محسوب میشوید. ( این دیگر انگ نیست، مقالات چپ و راستی که علیه مجاهدین و رهبری آنها مینویسید، نشان میدهد که کاملا شمشیرها را از رو بسته اید! ) برای من تنها چیزی که مهم هست، این است که دشمن درجه یک آنها، تا زمانیکه حاضر است برای ماندگاری اش سنگین ترین قیمت ها را بپردازد تا آنها را از میان بردارد. و این دلیل حقانیت مجاهدین است. رژیم به یمن و برکت رهبری مجاهدین و شورای ملی مقاومت، قطره قطره از صفحه تاریخ ایران محو خواهد شد. ترس عمده رژیم از آنها در همین نهفته است. بقیه اش کشکی است که دیگران آنرا در کاسه خود بزرگ بینی خودشان می سابند. روشنفکران قلم پرور با مغزهای کوچک و عبارت درشت، در رویای خوش سرنگونی نشئه و خمار کنار لپ تاپ در گوشه اتاق کارشان به چرت زدن مشغولند.

علیرضا تبریزی

هیچ نظری موجود نیست:

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...