۱۳۹۲ دی ۲۳, دوشنبه

گردونه توقعات ضد و نقیض بر سر مجاهدین از کیسه تنخواه گردان ماندن رژیم!



بعد از درج مقاله اخیر نگارنده در سایت آفتابکاران تحت عنوان " از ترشحات عالیجناب زردپوش: پاشنه آهنین، بیماران عقیدتی، کلکسیون روزبه"، با هجوم و حمله « دایره منکرات » با کمک « لباس شخصی های سایبری » به عکس و ظاهرم به بهانه باز بودن یقه پیراهن بنده؛ در وبلاگ دریچه زرد و سایت پژواک « گسستگی »، قصد داشتم توضیحاتی به این جماعت بیکار وبیعار و خسته از روزگار بدهم؛ دیدم جواب این بهانه جویان نابالغ و سرگردان را قبلا در فیس بوک در یادداشتی به تاریخ  12/ 2011/05 داده ام. منتهی فرقش این است که در آن زمان مانند امروز این جماعت جبهه متحد تشکیل نداده بودند، اما اکنون بعد از گزارش 92 تواب « نواب »  ایرج مصداقی آنها بطور یکپارچه دور هم جمع شده اند تا از صدر تا ذیل مجاهدین را آماج تیر زهرآگین انتقادات مغرضانه خودشان کنند. بنابراین دیگر لزومی ندیدم که بخواهم جواب اراجیف از حمید ـ ع در دریچه زرد تا مقاله ع ـ ریحانی در پژواک گسستگی را بدهم. چرا که چاه ویل بهانه های آقایان و خانمهای بی تحرک و پرداختن به سئوالات حاشیه ای آنها هرگز پر نمیشود. بهانه هایی که مجموعا مانند وزوز یک پشه در قبال غرش یک شیر، آن هم « همیشه بیدار » میماند، که در برابر اژدهای هفت سر، رژیم و اقمارش ایستاده است. بنابراین فقط با اشاره به یاداشت مذکور در ذیل این بحث را، با آنها خاتمه میدهم.

ـ مجاهدین تحت هر شرایطی باید جوابگوی همه باشند، تصمیم به ماندن بگیرند، یک عده می گویند، چرا باید بمانند؟ تصمیم به خروج بگیرند، عده دیگر می گویند: اگر می توانستند خارج شوند چرا تاکنون مانده اند؟ اگر شهید نشوند، می گویند: که ای بابا، اینا همش حرفه، ...پای کشتار برسد، همه شان فرار میکنند!!! بمانند و شهید شوند می گویند: دیگر دوران شهید پروری و اسطوره سازی به پایان رسیده!! اگر نماز بخوانند می گویند: چرا نماز می خوانند مگر اینها مسلمان هم هستند؟ اگر نخوانند می گویند: اینا که حرف های کمونیست ها را (جامعه بی طبقه توحیدی ) می زنند، پس چرا نماز می خوانند؟ اگر دست بدهند می گویند: چرا دست میدهند؟ اگر ندهند می گویند: چرا نمی دهند؟ اگر از ایران مجبور به مهاجرت می شوند؛ می گویند: چرا نماندند که شهید بشوند؟ ( شهادت در زمان خوب بود, اکنون بد است ) اگر می ماندند، می گفتند: معلوم بود که شهید میشدند باید می رفتند. از فرانسه اخراج شدند، نگفتند: که چرا اخراج شدند؟ اما وقتی به عراق رفتند، می گویند: چرا به عراق رفتند؟ مسلح که بودند، می گفتند: دوران جنگ های چریکی تمام شده است. وقتی خلع سلاح شدند می گفتند، پس چرا نمی جنگند؟ طنز رهبری! جنبش سال هشتادوهشت که شروع شد، همه در بدر دنبال رهبر می گشتند، تا آنجا هم پیش رفتند که لباس رهبری را هم حتی حاضر شدند تن موسوی و کروبی که از ارکان رژیم هستند کنند، اما خیلی زود فهمیدند که به سایز و قد و قوارشون نمی خورد، اما به مجاهدین که برمیگردد، رهبر می خواهند چیکار، رهبر بلاخره یک روز دیکتاتور میشود! خلاصه  32 سال است که از این دست سئوالات ضد و نقیض در دایره بهانه بر سر مجاهدین می چرخانند. از همه مهمتر با این همه سئوالات و جواب های ضد و نقیض، از مجاهدین طلبکارند که چرا مجاهدین جوابگوی مردم نیستند. وجدانا دروغ میگویم؟  رژیم از بدو تآسیس حکومت ننگینش، تاکنون هزار ترفند و دروغ عوض کرده است، مثل روز هم برای همه ما روشن است، اما باز انگار که سنبه اش پر زور باشد، عمامه رژیم را نمی گیرند. باز هم این مجاهدین هستند که تحت هر شرایط باید تاوان اشتباهات و دروغ و شانتاژهای رژیم را از حساب تنخواه گردان  ماندن رژیم پرداخت کنند، آن هم به بدهکاران همیشه طلبکاری که حاضر نیستند، یک ریال برای سرنگونی رژیم از جیب مبارکشان هزینه کنند!

علیرضا تبریزی

هیچ نظری موجود نیست:

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...