۱۳۹۲ بهمن ۱۱, جمعه

چرا تسلیم نمیشوید؟








شاعر سرگردان 
خسته و بی حوصله
به همراه دیگر یاران 
دور کرسی یله داده اند 
زیر لحاف و گرم و نرم ملا
مشاعره میکنند
و برای قافیه های سخت و تنگ مبارزه 
جفنگیات و کرسی شعرهای سیاسی می بافند
میخندند وبا قهقهه 
استقامت و اراده 
مبارزین راستین را
به باد استهزاء می گیرند!

دور کرسی نشسته اند
آتش 
زغالهایش گل انداخته است
گرمای مطبوع آن می چسبد
با چای داغ قند پهلو
لب سوز و لب دوز 
وآجیل مشکل گشا
به ریش سرما می خندند
با قهقهه های چندش آور
طنین بی غیرتی
بر فضای اتاق میاندازند 
هندوانه های سرخ  تمجید
زیر بغل یکدیگر میگذارند
و با صدای بلند میگویند
بَه چه گرمای دل چسبی داریم!
به تمسخر میگویند:
وای چه دیوانه اند
آنها که در چهار گوشه جهان
 در برودت نگاه بی تفاوت ها
بیهوده تلاش میکنند
تا یخ آدمهای بی احساس را آب کنند
هرروز، هرروز و باز هم هر روز
آکسیون؛ آکسیون و باز هم آکسیون
برای آزادی هفت گروگان مجاهد
برگزار میکنند.
مگر از جای گرم و نرم
زیر کرسی نمیشود
برای نجات آنها فراخوان داد؟

دکتر علفی مجنون، 
در دکان عطاری اش
از میان علوفه های یأس
نسخه بیهودگی می پیچد،
نوید آزادی را 
به باد شلاق استهزاء میگیرد:
ـ من دیگر توان مبارزه ندارم
از شما نیز میخواهم،
دیگر به مبارزه ادامه ندهید!
از اینکه می بینم
با این سماجت
پرچم هایتان را از دستانتان رها نمیکنید
لجم میگیرد،
به ایمان و امیدهای تان
چقدر حسودی ام میشود
چه کنم، دست خودم نیست،
باید مانعتان شوم 
تا چشم انداز امیدتان را 
تیره و تار کنم،
آیه های یأسم،
جیغ های زرد و بنفش و سبزم 
در شمایان کارگر نیست
وای چقدر بدبختم،
به خوشبختی تان
غبطه میخورم
سرگردان و آواره ام
در میان واژگان مرده
بدنبال توجیه بی عملی خویشم
و بازلجم میگیرد از اینکه؛
بیماران خستگی ناپذیری « عقیدتی » هستید؟
با واژگان مرده و بی رمقم
برای نجات تان 
به روح بلند صداقت تان چنگ میکشم
شما « بیمار عقیدتی » هستید!
بیائید با داروی تسلیم
تیمار شوید.
نگاه کنید به دستان کبودتان
آکسیون های چند ده نفری هر روزتان
در برابر برودت نگاه بی تفاوتها
و حضور برجسته جلاد کهریزک،
 حقوق بشر و فوندامنتالیسم
چه کمرنگند.

از همه شماها متنفرم
زیرا که حضور سرسخت تان
ایستادگی تان
مبارزه تان
باعث عذاب وجدانم میشود
دیگر جایی برای مبارزه با چاشنی خون
برای من تن پرور و ترسو نیست
زنده ام با یک مشت واژه های
کهنه و فرسوده
برای سرودن آیه های یأس
من در جستجوی آب نبات چوبی
روزهای تلف شده عمرخویشم
آب نبات چوبی « طلاق و ازدواجم »
ترا خدا
دست از مبارزه بشویید
بنشینید در خانه هایتان
رژیم وحشی و قتال است
زندان میکند.
شکنجه و اعدام میکند.
با این همه خطر در کمین قله اورست،
نیازی به فتح آن نیست!
بنشینید در خانه هایتان
چرا تسلیم نمیشوید؟
تا من آسوده شوم.


پایان.

تشویق و تمجید حضار دور کرسی.

علیرضا تبریزی











هیچ نظری موجود نیست:

جهان سوم و جهان سومی

"جهان سوم و جهان سومی"  آدرس ثابتی ندارند،  همه جا حضور دارند.  یک صفت شیطانی است ـ یک  رفتار زشت و نکوهیده است  ـ  عملکردشان  نا...